-
قارا چوبان
شنبه 29 خرداد 1395 15:15
عیار نوجوان بی برنامه ای است که حتی خرداد ماه قبول نشده(عمدا یا سهوا) و مادرش مدام دغدغه ی این را دارد که با دایی مجرد و بیخیالش دمخور نباشد و راه و رسم زندگی او را یاد نگیرد. دایی استاد اسطوره شناسی ست. با زنان نرد عشق می بازد و مدتی بی خبر، گم و ناپیدا می شود و سپس باز می گردد. عیار اهل یک جاماندن نیست. حتی نمی شود...
-
اندر حکایات یک مادر بی رحم
شنبه 29 خرداد 1395 00:39
ساعت 12 و نیم شب آمده بالای سرم: -میشه باهام زبان کار کنی؟ دارم دورهمی می بینم. نگاهش می کنم. می گوید: -یعنی دورهمی از زبان من مهمتره؟ نگاهش می کنم. می گوید: -اصلا چرا بعد از افطاری خوابیدی؟ چرا باهام کار نکردی؟ ادامه می دهد: -یعنی الان کار نمی کنی؟ فردا صبح زود بیدارت کنم باهام کار کنی؟ می فرمایم: -یادته چهارشنبه...
-
هنوزهم...
جمعه 28 خرداد 1395 01:13
هوای تو هنوزم به سرم هست
-
وقت است که...
جمعه 28 خرداد 1395 01:12
دل بی تو به جان آمد ...
-
آدم های روستایی خوب
یکشنبه 23 خرداد 1395 18:30
آدمهای روستایی این کتاب،در واقع آدمهای خوبی نیستند. در کمال خونسردی آواره ی لهستانی را زیر تراکتور له می کنند و فقط نگاهی با هم رد و بدل می کنند. برای داشتن توجه همسری که هم زشت است هم حامله، پشت تن شان، خدا را خالکوبی می کنند، اما در نهایت با بی توجهی روبرو می شوند. پای چوبی دخترکی که دکترای فلسفه دارد را به بهانه ی...
-
باحالا
جمعه 21 خرداد 1395 00:28
میگما ... تا قبل از اینکه خانواده ی باحال بیاد خندوانه، بازیگرا از سوپر استارش تا درجه سه ، چهارشون، یه ابهت و تصویر ذهنی شیکی توی ذهن مون داشتن . اما الان با این خل و چل بازیای افراد خانواده شون ، کلا نابود شدن رفت! نه؟ کلا پوز ماهواره و شبکه های اجتماعی و اینا رو زدن رفت، تموم شد!!
-
من و پسرش :))
یکشنبه 16 خرداد 1395 20:06
ببین از سرچ چی رسیدن به وبلاگم!! چقدر خواهون داریم ما !
-
حیفه وا...
یکشنبه 16 خرداد 1395 12:48
شاعر می فرماد: حیفه که من و تو یار نباشیم عطر گل این بهار نباشیم بعله!
-
بی نازنین + شب یک، شب دو
شنبه 15 خرداد 1395 15:46
خودتون برید تحقیق و تفحص در مورد این دو تا کتاب اگه خوشتون اومد بخونید من حرفم نمیاد بی نازنین کیوان ارزاقی نشر افق شب یک، شب دو بهمن فرسی افست، چاپ قبل از انقلاب اینجا و اینجا
-
ضرب المثلی با تره و حسنی بسازید :)
جمعه 14 خرداد 1395 13:46
چندروزی هست که متوجهم می رود توی اتاق کار و بی سرو صدا کارهایی می کند. گاهی سوال می کنم: کجایی؟ در چه حالی؟ مشکلی نداری؟ کمک نمی خوای؟ همیشه هم با خنده های مشکوک جواب می دهد: خوبم. نگران نباش. کار بدی نمی کنم. چندبار گفت( شما یه ضبط قدیمی توی کمد دیواری دارین. میشه اونو بدین به من؟) .گفته بودم:(اون خرابه. اصلا کار نمی...
-
پایان باز
جمعه 14 خرداد 1395 13:40
توی فاصله ی کمی که تا صبح خوابیدم، فقط این چیزها را یادم هست. پاک کن های سیاهی که صفحه ها را سفید می کنند. یک گلدان شمعدانی اژدر. یک باغچه پر از گلهای پرپشت رز. چقدر گل چیدم و توی گلدان گذاشتم . آوردم سرمیز. چقدر چیزهای رنگی رنگی دیدم . لبم از خنده های شادمانی بسته نمی شد. هیچ قصه ی تمام و کمالی از خوابهایی که دیدم...
-
باز نشرنقد (پاییزفصل آخر سال است) در سایت نشر چشمه
پنجشنبه 13 خرداد 1395 23:57
برای دیدن بازنشر نقد کتاب ( پاییز فصل آخر سال است ) اینجا را ببینید
-
روزهای مقاومت
پنجشنبه 13 خرداد 1395 14:49
یکی از راه های مقابله با ناملایمات این روزها هم این است که هی بیایم وبلاگم را نگاه کنم و هی به خودم بگویم: -نه. نمی نویسم. من از مشکلاتی که هست نمی نویسم. نه. نمی نویسم. من هنوز می توانم تحمل کنم. هنوز می توانم به نحوی بردبار باشم. هنوز می توانم جز نوشتن در موردشان، فقط به وبلاگ نگاه کنم و بکویم: نه ، نمی نویسم!
-
سونوگرافی کفشدوزکانه
چهارشنبه 12 خرداد 1395 13:50
برگه های عربی 3 رو تحویل گرفتم و از مدرسه زدم بیرون. صندلی عقب تاکسی یک خانم میان سال نشسته بود و صندلی جلو یک مرد جوان که گرم صحبت با راننده بود. وقتی نشستم متوجه شدم خانومه دستش رو طوری با احتیاط گرفته که انگار آدم باید حواسش رو جمع کنه تا بهش نخوره . زیر چشمی نگاه کردم ببینم دستش باند پیچیه یا مشکلی داره؟ خنده م...
-
دل سنگ ترُش روی تو...
یکشنبه 9 خرداد 1395 16:43
چای را بالای سرم ، روی پیشخان آشپرخانه گذاشتم. مشغول پست معرفی کتاب( پست قبلی) بودم. حواسم بود که چای یخ نشود. پسرها زل زده بودند به تلویزیون. تخته گاز می دیدند. نت قطع و وصل می شد. پست را سه بار ارسال کردم و نشد. بالاخره موفق شدم. حالا وقت چای بود. لیوان گنده را از بالای سرم رد کردم و تکه آبنبات را هم گذاشتم توی...
-
روزی مثل امروز
یکشنبه 9 خرداد 1395 16:22
نادیا از او پرسیده بود چه درکی از احساس خلاء دارد. گفته بود خودش وقتی احساس خلاء می کند که کمبود عشق داشته باشد و جای خالی کسانی را که از دست داده حس کند. آندرآس جواب داده بود: نه تصور بخصوصی از احساس خلاء دارد و نه علاقه ای به این مفاهیم مبهم و ناملموس. آندرآس معلم زبان آلمانی در یکی از شهرهای اطراف پاریس است.سالهاست...
-
نخواب!
شنبه 8 خرداد 1395 18:32
گفته بودم که با پسرک قرار کتاب - تبلتی گذاشته ام. اگر روزی چهار قصه یا چهار صفحه کتاب برایم بخواند، می تواند نیم ساعت با تبلتم بازی کند. در یکی از بعدازظهرهایی که سوزنش روی کتاب خواندن گیر کرده بود، من حسابی خسته بودم. حسابی خوابم می آمد. ناهار را خورده بودیم و خواب مثل هیولای هفت سر، خیمه زده بود روی ارگان های هشیاری...
-
مصایب مامان
شنبه 8 خرداد 1395 16:23
این روزها حسابی درگیرم. حسابی. پسرک از 10 روزی هست که تعطیل شده، از خواب که بیدار می شود میز و جعبه می چیند جلوی مبل و کتابها را از قفسه بیرون می کشد و روی میز و جعبه ها می گذارد و نمایشگاه کتاب راه می اندازد و اصراردارد از کتابهایش خرید کنم. پسر بزرگه اگر مدرسه نباشد ، توی اتاقش در حال درس خواندن است و هر نیم ساعت...
-
با یک دنیا سلام رفته بود
پنجشنبه 6 خرداد 1395 19:39
توی راسته ی ساختمان ما، هفت هشت ساختمان بالاتر، همیشه ی خدا یک پیرمرد سفید موی تپل روی صندلی، جلوی در می نشست و هربار که من و بچه ها و آقای همسر از جلویش رد می شدیم، آقای همسر و پسرها سلام می دادند و جواب می شنیدند. از آقای همسر سوال کرده بودم: -می شناسیش؟ کیه؟ و گفته بود: نه..بنده ی خداست. همینطوری سلام می کنم. -چرا...
-
بازنشر نقد ( بی باد، بی پارو) در سایت نشر چشمه
چهارشنبه 5 خرداد 1395 00:36
برای دیدن بازنشر نقد کتاب ( بی باد ، بی پارو ) در سایت نشر چشمه ، اینجا را ببینید
-
وقایع نگاری سنسور دیفراست و شیطان درون
چهارشنبه 5 خرداد 1395 00:13
ساعت 7 و نیم عصر دیروز غروب همه با هم پایتخت می دیدیم. بلند شدم دوتا لیوان چای دم غروبی را توی سینک بشویم و فکری برای شام اهالی کنم. برای یک لحظه صدای نقی معمولی و ارسطو عامل قطع شد. فقط برای یک لحظه! نگو همان یک لحظه نوسان برق داشتیم. تلویزیون خاموش شد و تا روشن شدن محافظ و برگشتن تصویر خانواده ی مشنگ بابا پنجعلی،...
-
گم شدن تدبیر بُرش!
یکشنبه 2 خرداد 1395 12:34
از مهرماه سال قبل، هر بار رفتم دیار کودکی، هی پارچه نخی خریدم و انبار کردم. هی خیال بافتم برای مانتو و دامن و شلوار نخی و هی هربار سروقت کمد رفتم، پارچه ها را عاشقانه نگاه کردم. مدتهاست تصمیم گرفته ام دامن داشته باشم. دامن های گل گلی و چین دار. دیدم خیلی وقت است توی لباس هایم چیزی به نام دامن مفقود است. طوری که وقتی...
-
پاییز فصل آخر سال است
یکشنبه 2 خرداد 1395 12:14
سه دختر هستند. از اولین روز دانشگاه به هم گره خورده اند و بعد از فارغ التحصیلی و فضای کار و زندگی ، هنوز با هم در ارتباطند. در عین نزدیکی ، دنیاهاشان با هم فاصله دارد. لیلا خموده و افسرده و ناامید، فقط به رفتن همسرش فکر می کند و تمام فعل و انفعالات دنیا را با بودن و نبودن همسرش می سنجد. کودکی لیلا در بستری از آسایش و...
-
پرتقال خونی و پرفروش های اردیبهشت پخش ققنوس
شنبه 1 خرداد 1395 19:15
-
کتاب های نمایشگاه 95
شنبه 1 خرداد 1395 14:35
نشرآموت: من پیش از تو / جوجو مویز پس از تو / جوجو مویز لالایی ها / الهه کاظم پور من از گردنم بدم می آید / نورا افرون زبان گل ها / ونسا دیفن باخ لی لا لی لا / مارتین زوتر آدم های روستایی خوب / فلانر اوکانری همسر خاموش / ای اس ای هریسون افسانه ی پسرک / فریبا کلهر کشور ده متری / فریبا کلهر نشر چشمه : سرخ ِسفید / مهدی...
-
کتاب بخون !
شنبه 1 خرداد 1395 00:55
آخرین روز تحصیلی پسرک با امتحان ریاضی تمام شد. خانوم شان گفته بود با خودتون اسباب بازی مورد علاقه تونو بیارین تا بعد از امتحان بازی کنید. پسرک سه تا ماشین با خودش برد. یک اتوبوس، یک فراری و یک آ او دی. از مدرسه برگشت. با صورتی که رد اشک روی گونه هاش سیاه شده بود. گفتم: گریه کردی؟ -بله! آخه از خانوم مون جدا میشم. باید...
-
شباهت گیسوانه
شنبه 1 خرداد 1395 00:40
آرش موهای لخت قشنگی داره. همیشه مدلی موهاش رو می زنه که کوتاه ، بلندی هاش به چشم میاد. بچه تر که بود چتری هاش اونقدر بلند بود که باید با مامانش دعوا می کردی تا ببردش و کوتاهشون کنه. این ماه آرش مسابقه ی کشتی داره. رفته موهاش رو از ته زده. نیم سانتی. مامانش و خودش میگن، یکی از حربه های حریف توی کشتی ، کشیدن موهای طرف...
-
فارسی را نگاه بداریم، عزیز بداریم !
سهشنبه 28 اردیبهشت 1395 23:50
گفت: چرا منوی گوشیت فارسیه؟ تو که زبانت خوبه یادم افتاد خیلی سال قبل هم همین سوال را پرسیده بود. دوباره گفت: -خب مال من فارسیه چون واقعا زبانم خوب نیست. برای همین فارسیش کردم. اما تو چرا؟ کاری ندارم زبانت خوبه یا نه. اما فکر نمی کنی فارسی بودن یعنی بی کلاسی؟ یعنی انگلیسی بلد نیستی؟ خیلی کلاس داره زبان گوشیت انگلیسی...
-
واحد مفقود
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 11:23
توی برنامه های رژیم غذایی روی ساعت10 صبح و 4 عصر تاکید خاصی شده. و اصولا اگه به این ساعات عزیز توجه و عنایت ویژه نفرمایید کلهم اجمعین رژیم تان به فناست! اهمیت این ساعات خاص برای میل نمودن یک واحد میوه هست.آنها که گرفتند برای آنها که نگرفتند تعریف کنند که چطور در این ساعات یک عدد سگ درون با سبعیت و توحش بسیط ! پاچه ی...
-
پرفروش عزیز
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 08:59
انگار امروز روز اعترافات من است. اعتراف می کنم که دوست داشتم اسم پرتقال خونی با ماژیک ، دست نویس شود و روی غرفه ی آموت چسبانده شود.توی لیست ایرانی ها. توی لیست ایرانی های پرفروش. توی برگه ی (برکت شد) ها. خدا را شکر ! - پرتقال خونی بجز دو روز، در تمام روزهای نمایشگاه، جزو پرفروش های ایرانی آموت بود. -ممنون از حمایت...