پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کارگاه نویسندگی آنلاین با پروانه سراوانی

کارگاه نویسندگی آنلاین رو عمومی اعلام کردم.

در یکسال اخیر برای دل خودم با مدرسه و چند هنرجوی آزاد کار می کردم.

اگه کسی مایل به شرکت در کارگاه هست بهم پیام بده.

آن فرانک

در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم و هجوم آلمان به کشورهای اطراف، آن و خانواده اش به همراه یک دندانپزشک ، پسر و خانواده ای دیگر در ساختمانی ضمیمه به یک شرکت ، دو سال و اندی زندگی پنهانی دارند تا زمانی که مخفیگاهشان لو رفته و ...

واگویه های دختری سیزده ساله، بالغ شدنش، نحوه ی برخوردش با دیگران، نقد رفتارهای بزرگسالان اطرافش و توصیف چگونگی گدران روزهای خفا، این کتاب را ساخته.

شاید شرح  مشکلات غذا خوردن و دستشویی رفتن و خوابیدن دو خانواده و تنگ شدن کفش و لباس در طی دوسال کسالت آور باشد اما ویراستاری و شاید افزودن مطالب توسط پدر خانواده  به آنچه آن فرانک نوشته متن کتاب را روان خوان نموده.

فرجام این خانواده که در برگه ی آخر کتاب ذکر شده بر تلخی و نکبت جنگ  صحه می گذارد.

آن فرانک

نشر کتاب پارسه


معرفی و دانلود کتاب آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان | آن فرانک | بنگاه ترجمه  و نشر کتاب پارسه | کتابراه

الو آفریقا؟

با یه پیش شماره‌ای دوبار با گوشیم تماس گرفتن که هر دوبار دستم بند بود و تا برسم به گوشی، قطع شد.

اهل تماس گرفتن با شماره ناشناس نیستم.

پیش شماره رو سرچ کردم. مال کشور سیرالئون بود

خانواده ی پاسکوآل دوآرته

سرتاسر کتاب را بوی خون و مرگ آکنده. پاسکوآل دوآرته در انتظار اعدام است و خاطراتش را مرور می کند. کودکی اش با رفتار غیرانسانی پدر با او و مادرش سپری شده و بعد از مرگ پدر نیز شاهد زخمهای عمیق و حوادث تلخی در زندگی بوده.

خشونتی عریان در سرشت پاسکوآل ریشه می دواند. سگ و اسب را با بی رحمی می کشد.انسانها را می کشد و در صحنه ی نهایی اعترافاتش دست به قتلی می زند باور نکردنی.

شرایط جامعه ای که او در آن رشد و نمو کرده و بی عدالتی و ستمگری متمولین نسبت به فقرا  از پررنگ ترین عوامل اضمحلال روحی پاسکوآل است.

راوی همه ی اتفاقات را با سردی بی رحمانه ای روایت می کند و هیچ جای داستان ابراز ندامتی از ارتکاب به قتلهایی انجام داده  نمی کند.

خانواده ی پاسکوآل دوآرته

کامیلو خوسه سلا

نشرماهی


کتاب خانواده پاسکوآل دوآرته اثر کامیلو خوسه سلا | ایران کتاب

مو قشنگ

تلویزیون ( هرجایی بجز رسانه ملی که کلا نمی‌بینمش ) رو روشن می‌کنی، از اولین تبلیغ تا آخری همه مشغول دروغ گفتن اند. نه دروغهای معمولی و عادی، بلکه دروغهای شاخدار. شاخ سه شعبه اصلا. بگو شاخ گوزنی. توی هر تبلیغی یه مجری یا بازیگر ایرانی نشسته و پاتیل متعفن دروغ رو با به اصطلاح کارشناس یا ویزیتور اون محصول کذایی هم می‌زنه و تلاش می‌کنن مردم رو سرکیسه کنن.

نمی‌دونم چه کسانی در این زمانه باور می‌کنن که موهای سفید با محلول و مایع این عزیزان سیاه میشه و تازه هرکی موهاش ذاتا قهوه‌ای باشه، قهوه‌ایش می‌کنه، یا چه کسانی در این دوره باور می‌کنن که قرص چاقی یا لاغری بطرز هوشمندانه فقط قسمتهای دلخواهت رو چاق و لاغر می‌کنه، یا چه کسانی بجای ترمیم و درمان بیماری دندان یک پلاک سفید موقت می‌ذاره روی دندونهاش و کلی هم کیف می‌کنه که پول دندانپزشک نداده. هر کسی خودش می‌دونه و پولی که قراره بریزه توی چاه این تبلیغات. 

اما مساله‌ی من اینه که چطور میشه که دروغهایی تا این حد آشکار و تا این حد توهین آمیز به سطح شعور بیننده و مشتری با کمک مجری و بازیگر روزی ده‌ها بار پخش میشه و صاحب محصول و صاحب شبکه شرم نمی‌کنه از این حجم فریبکاری و شارلاتانی؟ 

بماند که آمفتامین و شیشه رو به اسم جادوی چاقی و لاغری توی حلقوم مصرف کننده می‌ریزن و هیچ‌کس ازشون نمی‌پرسه این چه کاریه داری می‌کنی.

نقاب

فضای مجازی اگه فقط یک حسن داشته باشه اینه که نقاب آدمها رو میندازه پایین. آدم هرچقدر ژست روشنفکری و انسانیت و آزادخواهی و ادب و دانش بگیره از جایی که فکر میکنه خوب درزش رو هم آورده، حقیقت درونش پیدا میشه و تو دیگه اون نگاه تحسین‌گر و ستایشگر قبلی رو بهشون نداری.

بازیگر،خواننده، نقاش،نویسنده،شاعر، سیاستمدار ، هر کی، هر چی ، هر عنوان و نقابی که داشته باشن، دیگه تو رو مسخ نمی‌کنه و از اون اشتیاق ابلهانه که سالها پیش براشون داشتی دیگه ذره‌ای خبری نیست. 

در جهان بی‌قهرمان و بی‌پیشرو و بی‌ امید و بی‌نجات‌دهنده‌ی بدی گیر افتادیم. این گیر افتادن تاوان اون آگاهی از پشت نقاب‌هاست. 

سختمه. خیلی سختمه. ولی راضی‌ام.

آبادان

چند روزاست بیمارم. کرونای ضعیف یا آنفولانزای شدید.خدا میداند. دارو می‌خورم و دردناک و خس‌خس نفس می‌کشم و نگاه میکنم جهان پیرامونم را.
چه روزهای پرالتهاب حال بهم‌زنی شده.
چوپان دروغگو بی‌شرم و خجالت، خبر جعل می‌کند و تکذیب می کند و دروغی از نو می‌بافد،تا باز کجا رسوا شده، تکذیب کند. رسانه از این به بعد برای من اسمش #چوپان_دروغگو ست.
زن و مرد حیرانند بین آوار عظیم خیابان امیری #آبادان بلکه نشانی، ولو لهیده و بوگرفته از عزیزانشان بیابند.
از این طرف گروهی در آغوش امن و گرم هم به ورزشگاهِ ممنوع النساء می‌روند و سرود می‌خوانند و پرچم تکان می‌دهند. یا چندکیلومتر انطرف اوار آبادان به عشوه و اطوار چشم و ابرو می‌چرخانند که چرخیدن خوب نانی دارد این روزها.
این روزهای شکاف و نفاق فراموش نمی‌شود. این روزهای بی‌همدردی و بی‌همدلی. این روزهای آوار شده بر جان و روح مردم.

#متروپل #متروپل_آبادان

میانسال

و شوک امروز اینکه از بهداشت زنگ می‌زنن بهت و میگن برای کنترل میانسالی با همسرت بیا تحت مراقبت باش.


احساس پیری و فرتوتی کردم تا مغز استخوان.