پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بیابان تاتارها

جووانی جهت گذراندن چندماه از خدمتش وارد قلعه ی باستیانی شده. این قلعه مشرف به بیابان تاتارهاست. تاتارهایی که به گفته ی ساکنین قلعه، در فکر حمله و تصرف قلعه اند و هم و غم نطامیان درون قلعه، تمام وقت باید مراقبت و دفاع از حمله ی آنها باشد.

جووانی پس از روزها به خیالی بودن تاتارها پی برده اما اصرار و ابرام ساکنین او را ماهها در قلعه نگه می دارد. او پس از دهه ها به طرزی تحقیرآمیز از قلعه بیرون فرستاده می شود.

انتظار کشیدن برای امری محتوم یا موهوم از موتیف های زندگی انسانی است. اصولا هدف غایی انتظار مهم نیست، بلکه فرایند و روند و چگونگی طی مسیر آن اهمیت دارد. جووانی همراه سایر نظامیان به بیهودگی ماری که به آن مشغول است می پردازد. هنگام رودررویی با افسری که مقام بالاتر اوست، سالهای سپری شده را به هیچ انگاشته و با موهومات افسر همراهی می کند و به قلعه بازمی گردد تا سالهای متمادی جوانی اش را در پای این انتظار هدر بدهد.

زندگی سیزیف وار جووانی و درجه داران و سربازان قلعه، اسیر تصوراتی است که آدمهای پیش از آنها برایشان به یادگار گداشته اند. آنها در سایه ی این باورهای دروغین، گاه تاتارها را مشغول جاده سازی و پیشروی به سمت قلعه می بینند.

در طی این انتظار فرسایند و کاهنده، سالهای جوانی جووانی که می شد صرف عشق و تفریح و خوشگذرانی و بهره بردن از زندگانی بشود، پای خیره ماندن به بیابانی سنگلاخ و بی آب و علف و گاه برفی سپری می شود.

شاید این هشداری است برای آدمی که مراقب چیزی که به آن خیره و مات مانده باشد.مبادا که زندگانی واقعی در جایی دیگر در جریان باشد و تمام آنچه آدمی آن را به زندگی کردن تعبیر می کند، جز سپید شدن چشم به بیابان موهومات نباشد.

 

بیایان تاتارها

دینو بوتزاتی

نشر ماهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.