دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۸
جنگ کودکی‌ام را خورد، نوجوانی‌ام را ترساند و جوانی‌ام را گم کرد/ نسل میانسالِ زنان ما بلد نشدند برای خودشان زندگی کنند

پروانه سروانی که سایه جنگ تحمیلی را همواره بر زندگی خود حس کرده، در رمان خود به آسیب‌های روحی جنگ می‌پردازد و می‌گوید: کودکی شخصیت‌های «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» در بستر جنگ سپری شده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ پروانه سراوانی در تازه‌ترین اثر داستانی‌اش به نام «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» که از سوی نشر هیلا منتشر شده است، با نگاهی روانشناسانه و تحلیل‌گر به یکی از مهمترین دغدغه‌های رایج در حوزه زنان می‌پردازد؛ بحران میانسالی که علاوه بر بحث‌های فیزیولوژیک، چگونگی گذار از دوران کودکی تا جوانی و پیامدهای روحی و روانی آن همچون افسردگی را شامل می‌شود. زنان داستان او هرکدام به نوعی زخمی جنگ‌اند و زمان تاثیرات مخربی را بر روح و روان آن‌ها به‌جا گذاشته است.
سراوانی با اشاره به دغدغه‌هایش در حوزه زنان، به‌دور از افراطی‌گری در تقابل جنس‌ها، می‌گوید: «به مباحث روانشناختی اهمیت می‌دهم و تلاشم بر این بوده در قصه‌هایی که می‌نویسم این نگاه مطالعه شده را وارد روایت کنم تا خواننده را با اطلاعات نادرست گمراه نکنم». به بهانه انتشار این کتاب گفت‌وگویی داشتیم با نویسنده کتاب‌های «خواب عمیق گلستان»، «پرتقال خونی»، «پشت کوه‌های تردید» و «صبحانه دو نفره» که در ادامه می‌خوانیم:
رمان «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» روایتی روانشناسانه از جمع شش نفره زنانی‌ست که بعد از پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای زندگی همچون تجربه جنگ، در میانسالی از درون دچار یاس شده‌اند. ابتدا کمی درباره این کتاب و نوع روایت توضیح دهید. همچنین از بحران میانسالی و کارکردهای بحث‌های روانشناسانه در سیر داستان بگویید.
تاثیر کودکی و کیفیت گذران آن بر نوجوانی، جوانی و میانسالی انکارناپذیر است. به گواه تحقیقات و مستندات روانشناختی، بستر و محیط پرورش و تربیت افراد، پیش‌نمایشی از رفتار و کردار آنها در آینده است. کودکیِ شش زنِ قصه «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس»، در بستر جنگ سپری شده. کودکی و بخشی از نوباوگی را در وحشت و ترس و تزلزل ناشی از فضای جنگی گذرانده‌اند و نوجوانی و جوانی را با پیامدهای جنگ در اجتماع و زندگی پدران و مادران‌شان تجربه کرده‌اند که اثر مستقیم آن در زندگی شغلی و عاطفی این نسل مشهود است.

پدر سهیلا به‌واسطه شغلش با رفت‌وآمد به مرز، برخورد با همسایه حزبی، به‌هم‌ریختگی‌های درونی ناشی از افراطی‌گری با همسایه و فرجام کارشان، مسبب بخشی از خواب‌های پریشان اوست و همسرش با همان شباهت ساختاری، عرصه را بر روح او تنگ کرده و علیرغم عدم وجود هرگونه تنش یا اختلافی (درد بی‌دردی که می‌گن تویی به خدا ص 24) قادر به ادامه زندگی نیست و تردید در این مساله سبب نمایش رقت‌انگیز پریشانی او در ساحل شنی فصل آخر کتاب است.

ماهور در بطن جنگ در خوزستان اسیر جنگ و در امانیه و گلستانِ غوطه‌ور در جنگ رشد کرده و نفس کشیده و در تهران آلوده به جنگ، خواهرش را از دست داده. هرجای زندگی این زن را نگاه کنی جنگ زخم بزرگی به آن زده که درمان ندارد. احوالات ماهور غریبانه‌ترین و ملموس‌ترین بخش کتاب در روایت جنگ این سرزمین است. خورشید درگیر بیماری‌های گسترده و بعضا لاعلاج یا صعب‌الاعلاج است. میترا برای همسری که رشد اجتماعی ندارد مادری می‌کند، گلنار نازایی را نقص غیرقابل بخششی می‌داند و آذر در کنار عجز در برقراری ارتباط با پسرجوانش، پرستار تمام‌وقت پدر و مادرش است.

افسردگی و یاس چیزی نیست که ناگهان وسط زندگی این زن‌ها سبز شده باشد. از کودکی باری روی دوش نحیف‌شان تحمیل شده که فراتر از تاب و توان آنهاست. داشتن کودکیِ شاد و آرام و امن به‌واسطه اوضاع جنگی تامین نشد و این ناشادی همراه آنها تا چهل سالگی و میانسالی آمد و کیفیت زندگی هرکدام را به نوعی تخریب کرد، یا به‌طور افراطی از پدر و مادر و همسر زخم‌خورده، پرستاری می‌کنند یا بالکل می‌خواهند از زیر بار همراهی و همگامی شانه خالی کنند.

اشاره به شرایط استخدامی، فراگیری سرطان در مردم، مهاجرت جوان‌ها، دغدغه‌های اجتماعی و ... مسایلی هستند که به ایجاد و تداوم افسردگی در نسل کاراکترهای داستان دامن زده‌اند و یاسی منفعلانه در آنها به وجود آورده که علیرغم تلاش و دست‌وپا زدن برای رهایی از آن و ادامه دادن روال عادی زندگی، از گوشه و کناری رخ می‌نماید و اعتدال روانی آدم‌ها را به هم می‌ریزد.
 
این کتاب روایت ساده اما ریشه‌دار از زنانی‌ست که تحت‌تاثیر جامعه و مسائل اجتماعی پیرامونشان در زمانِ حالِ داستان، بحران‌های روحی را تجربه می‌کنند. با توجه به شیوع افسردگی و حتی افسردگیِ عمیق در میان زنان و مسائل مرتبط در حوزه زنان، به نظر شما طرح چنین مسایلی در داستان تا چه میزان می‌تواند آموزش‌‌هایی در راستای مواجه و پیشگیری از بحران‌های میانسالی به همراه داشته باشد؟
بحران میانسالی از نیمه دهه سی به بعد گریبان‌گیر زنان است. تصورم بر این است که هرچه دایره روابط و فعالیت زنان در اجتماع کمتر و تنگ‌تر باشد، این بحران مشهودتر است و پیرانگی زودرس سراغ‌شان می‌آید. بهم‌ریختگی هورمون‌ها -اشاراتی در این مورد در فصل آخر در دیالوگ‌ها هست- موجب تغییرات اساسی در بدن زنانه می‌شود که افسردگی یا تشدید آن، خشم در برابر هجوم بیماری‌های وابسته به جنس، احساس ناکارآمدی و پیری را در زنان تقویت می‌کند. مطمئنا همه زن‌ها برای روبه‌رو شدن با این شرایط آموزش ندیده‌اند و در زمان وقوع این پروسه طبیعی، دچار گیجی و پریشانی می‌شوند. مقایسه کنید با دورانی که دخترکان نوجوان در مورد دوره ماهیانه اطلاعاتی نداشتند و با دیدن اولین نشانه‌ها فکر می‌کردند دچار بیماری مرگ‌آوری شده‌اند، اما امروزه آموزش و آگاهی دادن سبب شده از قبل برای این مساله آمادگی داشته باشند و از وقوع آن، احساس شرم و گناه نکنند.

معتقدم نویسنده می‌تواند در خلال قصه‌ای که می‌نویسد با اشاره به این ویژگی‌های تنانه و جنسیتی، بدون اشاره مستقیم، طرح مساله کرده و روش‌های مدارا کردن و پذیرفتاری آن را نشان بدهد. این کتاب زن‌های در آستانه میانسالی را در میدان زندگی امروزی نشان می‌دهد که با اینکه سنی ازشان گذشته اما هنوز درگیر مراقبت از فرزند و همسر و پدر و مادرند و وقت خالی و فراغتی برای خود ندارند. زمانی برای دوست داشتن خودشان باقی نمانده. فضای جامعه در کودکی و نوجوانی و جوانی این امکان را به آنها نداده و حالا که تصمیم دارند سه روز برای خودشان باشند، همچنان درگیر وابستگی‌ها و تعلقاتی هستند که تمام عمر به آنها مشغول بوده‌اند. حرف کلی «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» شاید این باشد که نسل میانسالِ زنان ما بلد نشدند برای خودشان زندگی کنند و به خودشان ارج و احترام بگذارند.
 
«رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس» در هشت بخش نوشته شده است. تقسیم‌بندها و بخش‌های ارائه شده در کتاب چه کاردکرد‌ها و اهدافی را دنبال می‌کنند؟
بخش اول و آخر به چگونگی گردهم آمدن و مسیر سفر شخصیت‌ها می‌پردازد و شش بخش میانی هرکدام زندگی یکی از شخصیت‌ها را به طور مجزا در معرض دید خواننده می‌گذارد. این بخش بسته به اهمیت دوره سنی در زندگی هرکدام از زن‌های قصه، کودکی، نوجوانی، جوانی یا میانسالی شخصیت‌ها را به تصویر کشیده است. روایت کتاب زبان ساده‌ای به دور از استعارات و پیچیدگی فرم‌های ادبی دارد. من می‌خواهم برای خوانندگان فراگیرتر و جمعیت گسترده‌تری بنویسم که اول، داستان را لمس کنند و بپذیرند و بعد از دریافت اولیه، اگر بسترش فراهم بود لایه‌های زیرین را کشف کنند و دست به قیاس داده‌های کتاب با محیط خودشان بزنند و در نهایت برآوردی از این قیاس داشته باشند.
 
از ایده اولیه و دغدغه‌هایتان برای نگارش این اثر بگویید.
جنگ سایه گسترده‌ای روی زندگی من دارد، از بابت چیزهایی که در کودکی و نوجوانی دیدم و تجربه کردم. دوست داشتم دینم را به جنگ ادا کنم. کودکی‌ام را خورد، نوجوانی‌ام را ترساند، جوانی‌ام را گم کرد، اما باید در موردش می‌نوشتم تا از سایه سنگینش رها شوم. بخشی از خرده روایت‌هایی که در قصه هرکدام از زن‌های قصه می‌بینید، واقعی هستند و از تجربه زیسته خودم و دوستانی که به واسطه جنگ می‌شناسم نشات گرفته است.

پرداختن به مسایل زنان - به معنای واقعی مسایل وابسته به جنسیت بدون افراطی‌گری در تقابل جنس‌ها و بدون تعلق خاطر به فمینیسم- در حوزه تاثیر احوالات و تغییرات بدن زنانه در طول زندگی، از جمله دغدغه‌های شخصی من است. اگر عمری باقی بود باز هم به این محتوا خواهم پرداخت. چراکه وقتی تو مشکلات و تغییرات بدنی و روحی‌ات را در قصه‌ای ببینی و بخوانی ترس از شرایط جدید از تو دور می‌شود و خواهی دید هزاران زن مثل تو چنین پروسه جانکاهی را از سرگذرانده‌اند و تو در تجربه تلخ و سنگینت تنها نیستی. پرداختن به سرطان سینه و شمه‌ای از روند درمان آن در قصه آذر از همین دست دغدغه‌هاست. به مباحث روانشناختی اهمیت می‌دهم و تلاشم بر این بوده در قصه‌هایی که می‌نویسم این نگاه مطالعه شده را وارد روایت کنم تا خواننده را با اطلاعات نادرست گمراه نکنم.
 
بعد از انتشار رمان «رقصیدن نهنگ‌ها در مینی‌بوس»، نگارش کتابی را در دست دارید؟
بله. داستانی که در حال حاضر مشغول آن هستم دغدغه سالیان دور من بوده است که روایت مردمان را از دوره اصلاحات ارضی، سبک زندگی و تغییرات آن تا زمان حاضر شامل می‌شود. تحقیقات مربوطه سال‌ها طول کشید و همچنان نیازمند جست‌وجو هستم. خاطرات آدم‌های واقعی نقش پررنگی در ساخته شدن این قصه دارد. بیشتر از آنکه در نوشتن پرداختن به خیالات فانتزی را دوست داشته باشم، علاقه‌مندم که آدم‌های واقعی را تبدیل به قصه کنم تا برای ابد در کلمات ماندگار شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها