پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

رفته ها

بابای خانم فلانیِ چند پست قبل  رفت.

بابای دختری که توی فامیل اینوری با بقیه فرق داشت و حس و حال قشنگی داشت رفت.

پسربسیار جوان خانم هنرجوی داستانم که چندسال است با هم کتاب رد و بدل می کنیم  و درد دل، رفت.

این یکی طوری کبابم کرده که اصلا نمیتوانم در موردش حرف بزنم.


لال، صُمٌ بُکم

غیر از کانال تلگرام که اونجا هم خیلی  مراقب و محتاط می نویسم که مبادا نشانی از شادی داشته باشه، هیچ جا حوصله ی نوشتن و حرف زدن ندارم. فکر می کنم چه دل خوشی داشتم که از هرچیزی عکس می گرفتم و اینستا یا تلگرام میگذاشتم. چه دیوونه ای بودم که با این چیزها حس خوبی پیدا می کردم.

یک چیز عظیمی در من مرده که انگار با هیچی زنده نمیشه.


بازهم گل پرورش میدم. خیاطی و گلدوزی می کنم، کتاب می خونم، فیلم و سریال می بینم، اما واقعا لدتی ندارن برام. مثل غذاخوردن روزانه که نیاز بدنه و بدونش احتمال مرگ هست باهاشون رفتار می کنم. انجام میدم که زنده بمونم.


لعنت بهت که امید رو در ما کشتی.


تونل

آنجا که ادبیات با اگزیستانسیالیسم پیوند می خورد نهانی ترین زوایای وجود آدمی در معرض دید قرار می گیرد. خودخواهی، شرارت، حقارت، محق بودن به جنایت و هرآنچه انسانی در تنهاترین و پنهانی ترین حالات خود با خوبشتن در موردش فکر می کند یا حرف می زند در این ادبیات نمودی درخشان پیدا می کند.

بسته به قوت قلم و قدرت خیال نویسنده در چینش کلمات و عواطف این مگوهای درونی وجهی مشترک با میلیونها آدمی که خواننده داستان خواهند بود، پیدا می کند.

خوان پابلو خود را مورد توجه جهان نمی بیند. آن مقدار کافی از اقبال و تحسین مورد نیازش را از محیط دریافت نمی کند و با توجهِ عادی و معمولی ماریا به گوشه ای از تابلوی نقاشی او که خوان آن را بخش مهم و چندلایه ی نقاشی می داند، حس عاطفی غلیظی به ماریا پیدا می کند. سرتاسر کتاب به شک و بدبینی های خوان به ماریا و خودخوری های درونی او می پردازد. گفتگوهای خوان با خود در قالب اعترافنامه ی قتل ماریا گویای عدم تعادل روحی اوست. سایه های شک تمام زندگی خوان را پر کرده و او از اقرار به همسر ماریا و تحقیر مرد نابینا که به نوعی تحقیر خویشتن است، ابایی ندارد.

آنچه در این داستان مورد توجه قرار می گیرد، وفور دلدادگان ماریا و خیانت او نیست، بلکه درونیات تاریک خوان پابلوست که لرزه بر اندام خواننده می اندازد.

ادبیات اگزیستانسیالیسم مجالی فراهم می کند تا آدمی خود را با آینه ای روبرو ببیند و نگفته های خویش را در آن کشف کند.

 

تونل

ارنستو ساباتو

انتشارات نیلوفر