-
اعتراف
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 08:46
نه که ناگهان روح کتابخوان دوران جوانی ام برگشته باشد و یکهو کتابخوان فعالی شده باشم که تند تند پست معرفی کتاب می گذارم . نه! هنوز (درخت تلخ ) ِ (پدس) کنار تختم هست. از شش ماه قبل. تمام نشده. بازدم را دوماه قبل عید خوانده بودم. رساله ی نادر فارابی را توی ساعتهای بیکاری سه شنبه ها در مدرسه زیر نگاه تیز مدیر که هر چند...
-
رساله درباره ی نادر فارابی
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 08:07
ترانه سرایی به نام نادر فارابی ناگهان غیب می شود. بدون اثر و نشانه ای دال بر مرگ یا خودکشی یا هجرت یا هر دلیل دیگری برای رفتن و نبودن. کودکی و نوجوانی و جوانی نادر فارابی با توجه به دفتر خاطراتش و گفته های کسانی که او را می شناختند، در قالب کتابی تحت عنوان رساله ای درباره ی نادر فارابی، به رشته ی تحریر درآمده. نوع...
-
تور مریخ
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 07:52
آماده شده که بره مدرسه. کوله پشتیش رو هم انداخته. گفتم: -حالا مونده. بیا بشین کنار من. پنج دقیقه وقت داری هنوز اومد نشست کنارم. بغلش کردم. گفت: -مامان...؟ چرا خدا خواسته که آقا ها بچه دار نشن و فقط خانوما بچه بیارن؟ نشئگی و خواب آلودگی سر صبحم با سوالش پرید. من و من کردم. بی حرکت توی بغلم مونده بود. منتظر جواب بود. حق...
-
بازدم
شنبه 25 اردیبهشت 1395 19:21
کسری در آخرین روزهای نزدیک به مهاجرت، دچار تردید و چند گانگی شده. او با مرور خاطرات و دوره کردن سالهای قبل، بین رفتن و ماندن حیران مانده. عشق ناکامش به دختری که هرگز به او توجهی خاص نداشت، خواهر دوقلویش که خودکشی کرد، خواهری که در ازدواجش شکست خورده و در آستانه ی جدایی است، پدری که هرسال در سالمرگ خواهر از دست رفته،...
-
بی باد، بی پارو
شنبه 25 اردیبهشت 1395 19:20
بی باد، بی پارو مجموعه ای از 12 داستان کوتاه است. داستان هایی با روایتی از آشفتگی ها و ترس های زنانه . زن هایی که در دوران میان سالی، پای دستگاه های قمار لاس وگاس بازی می کنند و تلافی یک عمر ادا و اطوار های شوهر را با در آغوش گرفتن و بوسیدن آمریکایی های توی خیابان های ینگه دنیا در می آوردند. زن هایی که انار را تا دانه...
-
ندای کوهستان
جمعه 24 اردیبهشت 1395 11:49
بعد از ( بادبادک باز ) و ( هزار خورشید تابان ) ، داستان گیرای دیگری از ( خالد حسینی ) پیش روی ماست. ( ندای کوهستان ) با دستمایه ای متفاوت از دو رمان قبلی خالد حسینی، بار دیگر خواننده را با مسایل مردم افغان درگیر می کند. در دو رمان قبل، جنگ های داخلی و حواشی دردناک آن، محور اصلی قصه بود. اما در ندای کوهستان، جنگ به...
-
حلال بودند
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 23:21
امروز مولودی دعوت بودم. خانمه می خواند: -محو جمالتم آقا خودم حلالتم آقا خودم حلالتم آقا آقا گل نرگس آقا.. آقا گل نرگس آقا زنها هم همراهی می کردند: -محو جمالتم آقا خودم حلالتم آقا خودم حلالتم آقا خب شاید به من ربطی نداشته باشد که بخواهم شعر مردم را نقد کنم. مولودی خوانی مردم را نقد کنم و شور عاشقانه ی زنهای 20تا 68...
-
عکسهای پرتقالی
دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 14:58
وقتی پرتقال خونی ، جزو خریدهای کتابخوان هاست و من با دیدن هر عکس کلی ذوق زده می شوم! منبع : کافه آموت
-
خریدهای نمایشگاه 95
شنبه 18 اردیبهشت 1395 11:36
خریدهای امسالم سرفرصت هر نشر رو تفکیک می کنم و معرفی می کنم فعلا همین ها رو تماشا بفرمایید
-
مامان
شنبه 18 اردیبهشت 1395 11:27
مامان همان وقتی که زنگ زده بود تا بیرون آمدن کتاب را تبریک بگوید گفته بود: -انشالله که پرفروش بشه مامان.انشالله به همه هم می گویم که مامانم دعا کرده پرفروش شود!
-
خدا رفتگان شما را هم رحمت کند
شنبه 18 اردیبهشت 1395 11:24
دیروز بعد از نمایشگاه کتاب، بهشت زهرا هم رفتیم. شهر آفتاب همسایه ی مهربان بهشت زهرا شده. برای مادربزرگ و پدربزرگ پدری پسرها فاتحه خواندیم. پسرک مثل همیشه با خم شدن توی صورت پدرش و زل زدن بهش هی سوال می کرد: -بابا الان می خوای گریه کنی؟ دلت برای مامان بابات تنگ شده؟ الان گریه ت می گیره؟ اگه گریه کنی منم گریه م می گیره...
-
نمایشگاه کتاب 3 - 95
شنبه 18 اردیبهشت 1395 11:12
دیروز غرفه ی نشر مایا - ازدحام جوان ها -شلوغی بیش از حد جلوی غرفه -بالاخره پیدا کردن آقای نعمتی -نبودن صبحانه ی دونفره روی میز -دیدن صبحانه ی دونفره داخل قفسه روبرو -کتاب های سال قبل توی قفسه های پشت سر فروشنده ها و کتاب های امسال روی میز بود -گفتند غرفه ی مایا رو به خواننده هام معرفی کنم -به دیدن مایا بروید و با...
-
نمایشگاه کتاب 2 - 95
شنبه 18 اردیبهشت 1395 11:04
دیروز غرفه ی شادان -لبخندهای دوست داشتنی و چهره های مهربان -خانم های مشتاقی که از هر طیف سنی با مهربانی با تو حرف می زدند -چای و شکلات و صندلی خستگی و کلی حرف های خوب -نمایشگاه های بعدی در قم و دبی و ... -رضایت ناشر از بازخورد و فروش کتابم -دیدن خانم ها فرخی و منجزی، نویسنده رمان و دریافت نظرات دلگرم کننده شان -شیطنت...
-
نمایشگاه کتاب 1- 95
شنبه 18 اردیبهشت 1395 10:57
دیروز ، غرفه ی آموت، -لبخندهای دلنشین که به جان می نشستند، -دیدن مهسا و منا و ارس و بهاره ، نویسنده های خوش قلم و دوست داشتنی -دیدن نفس نازنین و مارال نازنین ، آموتی های بی نظیر -دیدن پرتقال خونی جان در لیست پرفروش های ایرانی آموت -شنیدن حرفهای کسانی که پرتقال جان رو خونده بودن خدا رو هزار مرتبه شکر
-
مخاطب پسند
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 11:36
معرفی پرتقال خونی بعنوان یکی از 9 رمان مخاطب پسند برای خرید از نمایشگاه کتاب در صفحه ی irani_book
-
اینم نشونی....
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 11:31
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از 15 لغایت 25 اردیبهشت ، شهر آفتاب نشر آموت : سالن ملل ، غرفه 1 روبروی غرفه ی نشر افق ( پرتقال خونی ) انتشارات شادان سالن 2 راهرو 4 غرفه 688 ( پشت کوچه های تردید ) منتظر شما هستم
-
پیام پیچ امین الدوله ای
پنجشنبه 9 اردیبهشت 1395 01:08
از کلاس زبان که بر می گشتم، جلوی گلفروشی ای که سرراهم هست، ناگهان چیزی میخکوبم کرد. یکه خوردم. دو تا گلدان بیرون گذاشته بود. فکر کنید چه گلی داشت؟ پیچ امین الدوله! فکرش را بکن. پیچ امین الدوله! دوست ندارم خرافاتی به نظر بیایم اما به شدت معتقدم که هر پدیده ای پیامی برای آدم دارد. هر اتفاقی پیامی است که مستقیم مال توست....
-
حواست نیست
سهشنبه 7 اردیبهشت 1395 23:06
بخشی از یک ترانه همه ش فاصله می گیری، حواست نیست داری از لحظه هام می ری ، حواست نیست توو قلب عاشق اما بی پناه من داری آهسته می میری، حواست نیست
-
از دلخوشی ها
سهشنبه 7 اردیبهشت 1395 17:12
- می تونم تموم این گل ها رو از گلفروشی بخرم و بیارم شیک و خوشگل و زیبا بذارم این طرف و اون طرف خونه.فوقش یه گلدون عوض کنم. اما اینکه خودم قلمه بزنم. خودم بذارم ریشه بزنه. خودم بکارم توی گلدون و هرروز نگاهشون کنم که قد بکشن و بالا بلند بشن، با هیچ گلدون آماده ای برابری نمی کنه برام. مخصوصا که بعضی ها رو از باغچه ی...
-
بچه قورباغه های لولو خورخوره!
سهشنبه 7 اردیبهشت 1395 16:49
آقای پدر با گچ و بطری آب بزرگ و کوچک، قالب گرفت و یک جامدادی گچی درست شد. من با گواش آبی و قرمز طرح یک حوض فیروزه و ماهی قرمز برای جامدادی نقاشی کردم. پسرک بعد از تمام شدن کار گفت: -اینا ماهی قرمزن؟ ماهی قرمزن؟ نه نیستن. اینا لولو خوره ان. من اینو نمی برم مدرسه. آبروم میره. بعد از یکی دوساعت آمد و گفت: -ببخشید حرف بدی...
-
پیچ امین الدوله هم از دست رفت
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 08:32
از چیزهایی که خیلی خیلی خیلی دوست دارم یکی داشتن یک بوته گل کاغذی سرخابی و دیگری داشتن یک بوته پیچ امین الدوله است. شاید هم بود. شاید دیوار حیاط دبیرستان بنت الهدی اهواز که پر بود از شاخه های سرمست گل کاغذی مرا به این جنون دچار کرده بود. چند سالی هی گل کاغذی کاشتم توی باغچه ی حیاط و پا نگرفت. هم از شمال گل را آوردم ،...
-
یه وخ بد نباشه
دوشنبه 30 فروردین 1395 13:34
یه وخ بد نباشه پرتقال خونی رو نداشته باشین اینجا ممنون از شیواجان
-
مکالمه
جمعه 27 فروردین 1395 20:48
گاهی که بین این بارش بی وقفه، آفتابکی سر می زند و گرمای جانبخش بهاری را به زمین هدیه می کند فکر می کنم خورشید به ابر گفته: -ای بابا...دلمون پوسید ها... دلم تنگ شده واسه تابیدن. بچه یوخده بزن کنار . می خوام بتابم. و ابر جواب داده: -خب...حالا ( بخوانید خُبالا ...). فقط یه ساعت. افتاد؟ یه ساعت. نشه یه ساعت و یه دیقه! یه...
-
بگذار ترک بخورد دنیا
پنجشنبه 26 فروردین 1395 11:46
می بارد. می بارد. می بارد. نم نم. رگباری. سیل آسا. می بارد. این سال های اخیر بهارمان ناگهان گره خورد به تف تابستان و از نیمه ی اردیبهشت هی غر زدیم که : وای چقدر گرمه. امسال با این رحمت آسمانی، بهار را پس از سالها ی سال، مثل بهار واقعی حس می کنم. نیمه شب پنجره ی آشپزخانه را باز می کنم. از روی گلدان های بزرگ دولا می شوم...
-
صبحانه ی دونفره / پشت کوچه های تردید / پرتقال خونی
دوشنبه 23 فروردین 1395 15:56
کتاب هام : 1- صبحانه ی دونفره ( مجموعه شعر ) نشر مایا سفارش مستقم از نشر مایا 66410814 2- پشت کوچه های تردید انتشارات شادان سفارش مستقیم از نشر شادان 88241020 3- پرتقال خونی نشر آموت سفارش مستقیم از نشر آموت 66496923 66499105 09360355401 پروانه سراوانی علاوه بر سفارش مستقیم از ناشر ، از طریق پخش ققنوس نیز می توانید...
-
فدای پوست نازکت، مادر...
دوشنبه 23 فروردین 1395 15:50
چه روزهای بدی! چند روز است تمام صورت و تن پسرک پر از کهیر شده. مدام خودش را می خاراند. پریشانم. نفهمیدیم به چه چیزی حساسیتی اینقدر شدید نشان داده.تقریبا هرچیزی که بو ، رنگ، اسانس و نشانه ای از حساسیت زایی دارد، ممنوع کرده ام برایش. تا صورتش صاف می شود خوشحال می شویم و خدارا شکر می گوییم. تا دانه های پفکی و صورتی روی...
-
عاشق شدن بچه 2
سهشنبه 17 فروردین 1395 23:41
جدی و مصمم برگشت به من گفت: -مامان... اگه پسر من..یا دختر من یه روزی بیاد بهم بگه عاشق شده ، میدونی بهش چی میگم؟ یاد یکی دوماه قبلش افتادم که از من همین سوال رو در مورد خوش پرسیده بود( مامان اگه من یه روز بهت بگم عاشق شدم تو چیکار می کنی؟ ) گفتم: -چی میگی بهش مامان؟ پر از حس و مهر نگاهم کرد و گفت: -با لبخند نگاهش می...
-
عاشق شدن بچه 1
سهشنبه 17 فروردین 1395 23:38
پسرک یکی از روزها از من سوال کرد: -مامان...؟ اگه من یه روز بیام بهت بگم عاشق شدم و چیکار می کنی؟ جا خوردم. ای خدا. از الان..عاشقی؟ داداش بزرگه چی پس؟ هزار تا سوال اومد توی سرم. خودمو سفت و سخت کنترل کردم و با مهربونی جواب دادم: -خب... اول سوال می کنم ببینم عاشق کی شد. بعدم میرم در موردش تحقیق می کنم. اگه به نظرم خوب و...
-
پرتقال خونی فروش گنبدی
سهشنبه 17 فروردین 1395 20:09
فکر کردین اگه من توی گنبد ، یه وانت ببینم که پرتقال خونی می فروشه...همین طور بی تفاوت از کنارش رد میشم؟ هان؟ نخیر...زهی خیال باطل... میرم جلو و از فروشنده ی محترمش درخواست می کنم که کتابمو با پرتقال خونی ها آشنا کنم و عکس یادگاری بندازم. و بعد هم از خودشون در کنار کتاب و پرتقال ها... بله! اگه مایل بودین به اینستاگرام...
-
خوابالو ها
سهشنبه 17 فروردین 1395 20:01
هر چی می خوابیم باز هم سیر خواب نمیشیم... چه وضعشه؟؟؟ اه... اه... اه... از مدرسه که میاییم...همون سر ناهار سنگینی و رخوت خواب میاد...بعدش همه با هم ...هر کی یه گوشه ولو شده... یه پتوی نازک روی خودش کشیده و می خوابه تا.... تا وقتی که آقای همسر بیاد و چندتا متلک بگه که: هنوز خوابین؟؟ چقدر می خوابین؟... و بعد بالش گنده...