پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

گم شدن تدبیر بُرش!

از مهرماه سال قبل، هر بار رفتم دیار کودکی، هی پارچه نخی خریدم و انبار کردم.  هی خیال بافتم برای مانتو و دامن و شلوار نخی و هی هربار سروقت کمد رفتم، پارچه ها را عاشقانه نگاه کردم. مدتهاست تصمیم گرفته ام دامن داشته باشم. دامن های گل گلی و چین دار. دیدم خیلی وقت است توی لباس هایم چیزی به نام دامن مفقود است. طوری که وقتی  امسال یک دامن نخی گل گلی برای خودم خریدم پسرها، انگار پری مهربون را دیده باشند، هی با لبخند نگاهم کردند و هی گفتند چقدر قشنگ است!

یکی دوماه قبل ، پارچه را آب زدم تا  آب رفتگی شان معلوم شود. دیشب ، وقتی همه خواب بودند، بساطم را پهن کردم وسط  هال. یک شلوار و سه تا دامن و دو تا مانتوی نخی برش زدم و ماندم برای یک پارچه که دامن؟ مانتو؟ شلوار؟ سارافون؟ ...

جان می داد برای مانتو. در واقع حیف بود که بیرون نپوشی اش. شلوار هم که همان ثانیه های نخست از دایره ی انتخابات خارج شد. اصلا وقتی این همه دامن و مانتو توی ذهنت رژه می رود، فکر کردن به شلوار  ، خیانتی است به نوع پارچه های نخی گل گلی! مردد بین دامن و مانتو، بالاخره پارچه را تا زدم و قدش را اندازه گرفتم و پارچه را بریدم.باید مانتو می شد. قدش را هم کوتاه تر از بقیه گرفتم و اضافی پارچه ، آستین می شد و سر آستین ها هم بندینک داشت!

پارچه را که بریدم، دوباره چکش کردم. ترکی پارچه داشت به من می خندید! پارچه را اشتباهی بریده بودم. جای طول و عرض را اشتباهی تا زده بودم و فرت!! بریده بودمش. حالا نه دامن می شد نه مانتو نه  همان حتی شلوار مغضوب الیه! در صورت هر نوع خیالی اول باید بریدگی را به هم می دوختم و بعد تصمیم می گرفتم.

پارچه ها ی برش خورده و برش نخورده را تا زدم  و توی کیسه گذاشتم تا بعد از التیام یافتن زخمم، تصمیم بگیرم بدوزم شان!


-عکس تزیینی است


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.