-
عید شما مبارک
یکشنبه 14 فروردین 1401 09:27
سلام دوستان سال نو مبارک تنبلی کردم و اینجا چیزی ننوشتم توی این چند هفته. انشالله این سال، سال خوب و پربرکتی بشه برای همه ( خودم خنده م میگیره از این حرفهای بیخودی). تعطیلات رو نشستیم توی خونه و دوسه بار پارکهای تهران رو گشتیم. کتاب هم انگار که عزراییلم باشه، چند خط بیشتر نتونستم بخونم.
-
وجدان زنو
یکشنبه 14 فروردین 1401 09:23
زنو تاجر ایتالیایی که تا دهه ی پنجاه زندگی اش همچنان به دنبال تایید بدجنسی یا خوش جنسی خویش است در دوره های مختلف زندگی هرکجا عملی خلاف وجدان مرتکب می شود خود را توجیه می کند و می خواهد آن نمایه ی خوش جنسی را ازخویش به نمایش بگذارد. درگیربودن زنو با وجدانی که به راحتی خیانت و هوسرانی و تقلب در تجارت و دوستی را سرپوش...
-
درازکش در ساعت خواب
دوشنبه 23 اسفند 1400 16:21
هر دو راوی مرد هستند و زهرا شاهی از پس این راویان ناهمجنس با خود، خوب برآمده. زبان بادیگارد را به بهترین شکل ورز داده و پخته. در رفت و برگشتهای زمانی و زبانی هر دو راوی ، کودکی و نوجوانی آنها را می بینیم و تاثیر آن در بزرگسالی فرد چنان قوی و پررنگ می شود که فرجام زندگی شان را رقم می زند. آدمهای قصه فارغ از خاستگاه...
-
کتابخانه ی بیست و چهار ساعته ی آقای پنامبرا
شنبه 14 اسفند 1400 22:28
مردی سالمند در هیبتی قدیمی کتابخانه ی بیست و چهارساعته را مدیریت می کند. برای بخش شبانه جوانی را استخدام می کند و کنجکاوی جوان سبب برملا شدن رازهای باستانی مربوط به صنعت چاپ و می شود. نیمه ی دوم کتاب هیجان بیشتری دارد و با معلوم شدن خط و ربط داستانی آنچه در گذشته سپری شده، خواننده را مشتاق به ادامه ی ماجرا در عصر حاضر...
-
ای قصه گو...قصه ای ازسر بنویس
شنبه 7 اسفند 1400 17:09
نکه جای حروف رو روی کیبورد لپ تاپ بخوبی پیدا نمی کنم یعنی عادتم فراموشم شده و نوشتن داستان رو خیلی خیلی خیلی وقته گذاشتم کنار. ننگ بر من. بجاش هی پوست پرتقال خشک می کنم و پودر می کنم. سیر خشک می کنم و پودر می کنم. ادویه ترکیب می کنم و طرحی نو درمی اندازم. گلدوزی و بافتنی می کنم. همین روزهاست یه بغل سبزی بذارم دم در،...
-
تسلیت واژه ی کوچکی بوده یا نبوده
شنبه 7 اسفند 1400 17:06
یه طوری مردم رو خطاب قرار ندین که از تسلیت گفتن شون پشیمون بشن. نوشته: توی روز سختی عیار آدمها معلوم میشه. خوب و بد رو می شناسی. و چندتا جمله ی قصار دیگه در مورد فرق داشتن آدمها. از اونایی که بهم تسلیت گفتن ممنونم. بقیه هم که نگفتن برن بمیرن و خاک برسرشون. چه طرز تشکره آخه؟ حالا یعنی خاک بر سر من؟ آخه منم اتفاقا از...
-
در نظرم
شنبه 7 اسفند 1400 17:02
بله تو نه تنها توی سیب زمینی سرخ کرده های لای لواش تازه ی من راه میری، بلکه توی خوابهام هم راه میری. توی بیداری هام هم راه می ری. می بافم، تو میای در نظرم. می دوزم ، توی میای در نظرم.می پزم، تو میای در نظرم. می شورم ، تو میای در نظرم. می سابم، تو میای در نظرم. می نویسم، تو میای در نظرم. گوش میدم ، تو میای در نظرم. می...
-
عزت
شنبه 7 اسفند 1400 16:59
تازه منو پیدا کرده. دو سه سال همکلاسی بودیم. اولین شگفتانه ش این بود: جدا شدی؟ آخه عکس از شوهرت نمیذاری. بعدیش: چرا اینقدر آشوبی؟ چرا اینقدردردهات رو جار می زنی؟ چرا اینقدر ضعیفی.( دومین سالگرد مامان بود و مطلبی نوشته بودم و خونده بود) بعدیش: بیا بهت یاد بدم چطوری عزت نفست رو ببری بالا. خاک بر سر منِ بی عزت نفس که تا...
-
نیایش چرنوبیل
شنبه 7 اسفند 1400 16:50
رویدادنامه، تاریخ نگاری، مستند نگاری یا هرنام دیگری که روی این کتاب بگذاریم چیزی از قدرت بهت آوری و دردش کم نمی کند. پایگاه هسته ای چرنوبیل در اواخر دهه هشتاد میلادی دچار حادثه ای غیرقابل جبران می شود. فاجعه ی اتمی رخ داده افراد نزدیک به پایگاه را دچار مرگی دردناک و دیگران را مبتلا به جهش هاس ژنتیکی تا نسلهای بعد...
-
ظرفشور
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:16
یکی سندروم سوراخهای دایرهای نامتقارن داره،قابلمهای که شیر توش جوشیده و تهش دایره،دایره تهدیگ بسته رو نمیتونهبشوره. یکی هم سندروم خودش خشک میشه میفتهی برعکس داره. یعنی هرظرفی رو بافشار آب میشوره و ابدا دست و پنجول نمیکشه توی ظرف رو. حدیث هفته که زدم رو یخچال هم کلاً بیاعتباره. حدیث هفته: بلافاصله بعد از غذا...
-
برداشت دیوانگی
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:14
قصهها منو بشدت تحت تاثیر قرار میدن. قصهمال هرجا و هرکسی و در هر ژانری باشه فرقی نداره. اون رنج عمیق انسانی میاد میشینه تخت سینهم و روحم رو میخراشه. مردم تحت استثمار رومانی از فرط بیچارگی و عجز در برابر بیعدالتی و ظلم حکومت وقت ، بخاطر فقر و گرسنگی و هزار مصیبتی که به تبع فقر دچارش میشدن، در نهایت وقتی راه به...
-
رفیق بیکلک
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:14
با بچههایی که با چیزهای جدید سریع ارتباط نمیگیرن، از راه اغفال وارد بشیم و در عمل انجام شده بذاریمشون. بعد از خوردن کیک و تعریف شنیدن ازش: چه خوشمزه بود. چی ریختی توش؟ ناگهان بگین: اولین تجربهی کیک هویجم بود. چه خوب که خوشت اومد. و قیافهی مات و متحیرش رو در ذهن ثبت کنید. اصلا هم اهمیت ندین وقتی کیک توی فر بوده،...
-
پیری
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:13
خانومه وارد مطب شد.گفت: _پنج طبقه رو از پله اومدم ها. خسته شدم.شما آسانسور ندارین چرا. منشی گفت: آسانسور هست.دوتا هم هست.یکی برای طبقات زوج.یکی برای طبقات فرد. باید طبقه فرد رو سوار بشین. زن مسن ویزیت رو پرداخت کرد و نشست کنار من. تمام صندلیها خالی بودن. فیش واریز رو گرفت جلوی صورتم گفت: _چک کن درست کشیده باشه. درست...
-
الکل و شنل
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:12
خانم الن اوهارا، زوجهی جرالد اوهارا، مالک ملک بهشتی تارا، از عیادت بیماران آبلهای اومد خونه. در سرسرای عمارت شنلش رو درآورد و داد به مامی، ندیمهی سیاهپوست خانواده. من بی اختیار از ذهنم گذشت: یا ابلفضل. شنلش از بیرون اومده. ببر پهنش کن روی نرده،مامی. همیطوری آویزونش نکن رو چوب رختی . خانوم اوهارا...دستهات رو با آب...
-
تله گذار اعظم
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:11
اومده میگه چرا باز داری خودت کار میکنی؟ منو صدا میزدی گاز رو برات تمیز کنم. در حال سابیدن سرشعلهها گفتم: - خب ظرفای شام رو تو بشور مامان.اینم کمکی که میخوای بکنی. درحال شستن چندتا لیوان و بشقاب مدام میگه: _ مامانها استاد تله گذاریان _گرفتار غمم ،ساقی کجایی؟ _ تو که نمیتونی سیب بخوری،سیب میخوری میگی بذار سیب...
-
اول من
پنجشنبه 28 بهمن 1400 22:10
ما از اون خانواده هاشیم که هر سویه و جهش و تغییر ژنی که ویروس کرونا پیدا کنه، میپریم هوا دستمونو بالا میبریم، میگیم: اول من! اول من!
-
چقدر حالم خوبه...
پنجشنبه 28 بهمن 1400 13:54
پارسال همچین روزی جراحی شدم و این یکسال رو با دردهای وحشتناکی سپری کردم. دردهایی که ظاهرا تمامی نداره و تا اخر عمر بخاطر فقدان هورمون همراهمه. دکترهایی که باهاشون مشورت کردم گفتن عوارض این جراحی سنگین فقط به کاهش حس زنانگی (بخاطر کمبود سه اندام) و تمایل به بچه دارشدنه و هیچچچچ عارضه ی دیگری نداره. جونم براتون بگه که...
-
اگنس
پنجشنبه 28 بهمن 1400 13:41
اگنس در جمله ی آغازینِ قصه مرده و قصه ای که می خوانیم حکایت اگنسی ست که در عین زنده گی و تحرک و تکاپو، مرده ای بیش نیست. اگنس معشوقی است که از همان ابتدا عاشق را بر نمی تابد گرچه با او همخانه شده ، از او باردار شده و روزهای زیادی را با هم سپری کرده اند. حسی که اگنس منتقل می کند نوعی سردی و بی تفاوتی سرشتی به مقوله ی...
-
لا تردید
چهارشنبه 20 بهمن 1400 22:44
به من گفتن جهادی و دینی و انقلابی درس بده. گفتم اهلش نیستم. و اومدم خونه.
-
برج سکوت
چهارشنبه 20 بهمن 1400 22:43
برج سکوت شامل سه جلد است. در هیچ آبادی که هیچ کس اسم و نشان رسمی و شناسنامه ای اش در دهانها نمی چرخد، آدمها بسته به اتفاق یا رویدادی متناسب، لقبی دارند و تا آخر عمر با همان لقب نامیده می شوند. کفتربازی سرگرمی مردمان هیچ آباد در دهه ی شصت است. و نسل بعدی در اعتیادی ویرانگر و سیاه عمر سپری می کند. زبان روان و جذاب قصه...
-
آقای جودت و پسران
یکشنبه 17 بهمن 1400 11:05
اولین رمان اورهان پاموک که برنده ی نوبل شده روایت سه برهه از تاریخ ترکیه را در برمی گیرد. اواخر دوران عثمانی و سلطنت سلطان عبدالحمید، دوران آتاتورک و دوره ی پس از آتاتورک. در خلال این سه دوره ی تاریخی چگونگی شکل گرفتن انجمن های اصلاح طلب و مخالفین آنها را مرور می کند. تغییرات جامعه ی ترکیه به سمت مدرنیته و تحولات...
-
علاقه با ملاقه
یکشنبه 3 بهمن 1400 10:03
آدرس میگیرین که میخوام کتابمو برات بفرستم. امتناع میکنیم متلک میگین. آدرس میدیم،کتابو میفرستین. دم و دقیقه سوال میکنین خوندیش؟ خوندیش؟ سر هر طرح کتاب و نمایشگاه کتاب هم دهنمونو صاف میکنید که از کتابم حرف بزن. معرفیش کن. خاک برسر من که از اول نفهمیدم قصد سواستفاده دارین و کارتون از سر علاقه نیست.
-
دوبلینی ها
جمعه 1 بهمن 1400 11:19
نثر قوی و تحسین برانگیز داستانهای این مجموعه حواست را از مرور خود داستان پرت می کند. جیمز جویس به ارائه تصاویری تاریخی و اجتماعی و فرهنگی از مردم ایرلند می پردازد و در خلال داستانهایی نه چندان قصه گو جامعه ی ایرلند را با مختصات و ویژگی های سنتی و مذهبی رو به مدرنیته در معرض دید خواننده می گذارد. هرکدام از داستانها...
-
کارآفرین کی بودی تو
سهشنبه 28 دی 1400 22:40
زدم توی کار بوک مارکهای پارچه ای .گلدوزی می کنم. دلم نمیاد بدمشون به کسی. سری اول یک روزه تموم شد.چند نفر دوتا دوتا خریدن. ببینم این سری دومیه چطوری استقابل میشه. الان حس تاجری رو دارم که جنسهاش با کشتی از چین داره میاد
-
تو لنگه نداری عزیزم!
سهشنبه 28 دی 1400 22:37
یکی نیست بگه مگه مجبوری وقتی به تیپ و تار هم زدین و قهرین بشینی کتاب اضطراب من رو بخونی و زیر جمله های خاصش خط بکشی و های های گریه کنی و زار بزنی و خفه بشی از گریه؟ یهودی و مسیحی و مسلمون نداره بخدا. گِل همه رو از یکجا برداشته خدا. زنها جدا. مردها جدا. وگرنه چرا باید مرد یهودی عین شوهر من رفتار کنه و همون حرفها رو...
-
عشق هم عشق های اسکارلتی
سهشنبه 28 دی 1400 22:32
پیام یکی از خواننده های اینجا منو یاد چیزی انداخت. ایشون نوشتن بعد از سالها عشق در زمان وبا رو خوندن و پروانه ای شدن. حالا من بربادرفته رو دوبار خوندم. بار دوم باردار بودم و بهم ریختگی هورمونها به اندازه ی کافی حالم رو دگرگون کرده بود. عاشقی های اسکارلت و دیوانگی هاش هم مزید برعلت شد و در تمام هفته ای که برباد رفته و...
-
روستای محو شده
جمعه 24 دی 1400 09:57
ناگهان موتور ماشین ها از کار می افتند و از شعاعی فرضی دور یک بخش روستایی به بعد نه می توان با ماشین رانندگی کرد نه از اینترنت برخوردار بود و نه تلفن زد. ارتباطهای مخابراتی محدود به تلفن داخلی ست و حتی پای پیاده هم نمی توان به جاده زد زیر پس از ساعتهای طولانی چیزی جز جاده ی متروکه و بی انتها پیش روی آدمیزاد نیست. این...
-
عشق ممنوعه
دوشنبه 13 دی 1400 12:39
نیجریه در بحبوحه ی جنگهای داخلی و قبیله ای در کنار جنگ گروه ها با دولت مرکزی، بخش سنتی و کهنه ای دارد که درگیر قواعد و سنن غیرانسانی است. خرید و فروش دختران تازه بالغ به مردان سن و سال دار در ازای تسویه ی قرض و دِین والدین، کشتن دختران متمرد از این قوانین در جای جای داستان این کتاب نمایان است. قصه ی پسرهفده ساله ی...
-
عشق کیلویی چند؟
یکشنبه 12 دی 1400 12:06
گاهی برای تجدید قوا و به دست آوردن روحیه ی لطیف و غرق شدن در دیوانگی ها و خل بازی های زوج های هنوز به هم نپیوسته، کتاب عاشقانه می خونم. شاید من پوست کلفت و سخت شدم که دیگه اثری در روح و روانم نمیذاره و پروانه ای نمیشم. بگذریم که هر کتابی هم قوی نیست که جذبت کنه.
-
مردن کار سختی است
یکشنبه 12 دی 1400 12:04
آخرین وصیت عبداللطیف در بستر مرگ سبب همراهی حسین، بلبل و فاطمه-سه فرزند او-است. جنگهای داخلی سوریه از طرفی یا حکومت مرکزی و از طرفی با گروه های منطقه ای و از سمتی با داعش، مسیرهای تردد را به هزارتویی خوفناک مبدل کرده. هر ایست بازرسی قوانین خودش را دارد و کوچکترین حرکت یا نشانه ای که باب میل دیگری نباشد اعدام انقلابی...