پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بداخلاق

زندگی با مرد بداخلاق یا  زن بداخلاق روان و روح و جان آدم رو فرسوده می کنه. وقتی هربار که سوالی پرسیدی و چیزی خواستی با لحن تهاجمی و طلبکار و سرزنشگر روبرو بشی دیگه دلت نمی خواد کلامی رد و بدل کنی و گفتگویی شکل بدی. کم کم می خزی توی لاک خودت و با دنیای درون خودت سر و کله می زنی. کم کم دنیای درون خودت تنگ میشه و کوچک میشه و انگیزه ی نفس کشیدن رو از دست میدی.کم کم بیماری ها بهت هجوم میارن و کم کم توانت تحلیل میره و نمی تونی مبارزه کنی. نه اینکه نتونی ، ناخودآگاهت انگیزه ای برای جنگیدن نداره.

آدمیزادگرسنه و تشنه ی محبت و خوش خلقیه. وقتی لقمه ی محبت نبینه، گرسنگیش مزمن میشه و به سمت هر لقمه ی زهرآلودی دست دراز می کنه.تشنگیش طاقت فرسا میشه و هر آب گل آلودی رو می نوشه.

 کی و کجا آغوش پر مهر و لقمه ی محبت ازمون دریغ شده که تبدیل منون کرده یه بداخلاق های بدعنق؟ کی می تونه مدعی باشه تمام زندگیش سیراب بوده  از مهربانی و مهر؟ آدم شدم و آدم موندن رو باید یاد بگیریم. به سختی یاد بگیریم. وگرنه اگه بداخلاقی هامون درمان نداره، بریم یکی مثل خودمون بداخم و بدقهر و از همه طلبکار پیدا کنیم و تا صبح قیامت باهاش یکی به دو کنیم.و دست برداریم از سر آدمهایی که با سختی و مکافات و رنج سعی می کنن بهتر از نسخه ی تربیت شده شون باشن و دنیا رو جای بهتری کنن.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.