پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

نیوتن زیر درخت گردو

چیستی مرگ و چگونگی رخ دادنش پرسشی فراگیر است بین آدمها. هر کس از دریچه ی جهان خودش درگیر این سوال خواهد بود. (مردن چه جوری است؟). جهان صبا و صنم (دوقلوهای قصه) با هم متفاوت است. یعنی در عین یکی بودن سیستم خلقت، در عین نزدیکترین شباهت فیزیولوژیکی، جِرم روانی این دوخواهر با هم فرق دارد. بعد سوم و چهارم زندگی شان با هم متفاوت است ، پس در درک و دریافت پدیده های هستی، اعم از عشق و جستجوگری و جهان بینی، با هم فرق دارند. گرچه که در یک خانه، با یک تربیت و در یک محیط قد کشیده اند.

قوانین فیزیک وارد بدنه ی قصه می شود تا ماهیت این سیال شگفت انگیز را به چهارچوب علم بند کند و تفسیری منطقی از آن ارائه کند. دلبستگی دختر جوان خام، به مردی میانسال و متاهل از آن تناقض هایی است که بین تربیت و اخلاق و ماهیت وجودی عشق،شکاف انداخته. صبا دنبال نشانه های پدری ست که رفته؟ شباهت بین موهای فرفری دست و فیزیک و کوه سبب شده چشم روی علامتهای واضح راه ببندد و بندهای وصل به عباس دیزجی را ندیده بگیرد؟فقدان و حسرت پدر را با عاشقی اشتباه گرفته؟ از منظر روانشناختی محتمل است.

صبا بین امواج خلسه ی عرفان( وصل بودن به رگ و پی زمین و درخت گردو، بندناف کلاغ خورده، چیستی ماهیت راضیه بعد از مرگ) و سختی منطق فیزیک بالا و پایین می شود و اگر بیماری کشنده به سراغش نمی آمد، دور نبود که او به سراغ چیز کشنده ای برود که تعلیق زجرآور روح و روانش را آرام کند.

سوالهای فراوانی که در خصوص لحظه ی مرگ و جهان پس از آن در خلال قصه، از زبان صبا و صنم مطرح می شود،بین خیلی از آدمها مشترک است. در این قصه جوابهای موقتی می شنویم که در واقع جواب نیست و مساله را همچنان غریب و دور از دسترس باقی می گذارد اما خواننده و خواهنده را ترغیب می کند به پذیرش و قبول آنچه  که علم  یا برایش پاسخی ندارد یا پاسخی با حفره های زیاد در اختیار بشر گذاشته.

زبان ادبی لیلا صبوحی در این کتاب نیز می درخشد. بخش هایی که به صنم می پردازد سرخوشی و گیجی سطحی دخترکِ وابسته به دایره ی جامعه ی سنتی را( که قصد عبور از آن را ندارد) خیلی خوب به تصویر می کشد. تغییرات شدید و غرق شدن صبا در فضای مدرن و عجول تهران از آن دست حقایق اجتماعی است که داستان بخوبی از عهده ی نمایشش برآمده.

نیوتن زیر درخت گردو

لیلا صبوحی

نشرنیماژ

-ارتباط بین قصه های آدمهای لیلا صبوحی و بی جواب ماندن بعضی سوالها در نیوتن، نویدمی دهد که کتاب بعدی او نیز آدمهای آشنا خواهد داشت.

-از لحاظ روحی خیلی با این قصه درگیر شدم. شباهت های نزدیک و دغدغه های مشترک می تواند آدم را از فرط غصه بکشد.

-کتاب را با افتخار از لیلا صبوحی هدیه گرفتم.




نیوتن زیر درخت گردو - رمان - نوشته‌ی لیلا صبوحی - نشر نیماژ

 

خاکستری-سفید

پرنده های پارک را وقتی نشناسم می آیم به همان روش بدوی خودم سرچ می کنم تا پیداشان کنم. می نویسم پرنده ی کوچک شهری خاکستری سفید. می رسم به چرخ ریسک و دم جنبانک. هردو را دیده ام. نزدیک آدمیزاد پرواز می کنند. مثل گنجشکها ترس از آدم را کم بلدند. گاهی می ایستیم به تماشاشان. آنقدر نزدیک که هوس می کنیم انگشت ببریم سمت شان بلکه بنشینند روی آن. نمی نشینند.امروز مست تماشای چرخ ریسک بودیم. وقت تماشا  فقط یک پرنده ی کوچولوی خاکستری سفید بود. هنوز چرخ ریسک نشده بود.

زاغی و کلاغ هم زیاد دارد. کلاغ ها آرامند. بزرگ و آرام. زاغی ها با آن دم چتری و دلفریب، پرسروصدا و هوچی اند. زیبای شلوغ.

سه تایی می نشینند روی شاخه ی نزدیک زمین و کرک کرک سر و صدا می کنند برای سگ مادری که توله هاش را زیر شمشادها قایم کرده. سگ مادر می پرد سمت شان. زاغی ها دوشاخه بالاترمی روند.باز می آیند پایین و انگار که سگ را تهدید کنند، باز جیغ جیغ و سرو صدا.

دیروز شاخه ی بیدمجنون بالای سرم را کشیدم و زاغی ها را تاراندم که دست از سر سگ بردارند. پرکشیدند روی سرو نقره ای نشستند و دوقدم بعد از من دوباره روی سر سگ بینوا هوار شدند.


زاغی که سیاه‌وسفید نیست (تصاویر) | رویداد24

باغ تلو

یکی از واکنش های رفتاری نسبت به وقایع و اتفاقات، پاک کردن صورت مساله و انکار ماجراست. پدر برای خلاص شدن از حرف و حدیث مردم، یکبار خانه عوض می کند و بار دوم خانواده را به مکانی دوردست و دور از آدمیزاد برده و رها می کند و با خانواده ی جدیدش مشغول می شود.

پدر و مادر توان اعمال قدرت بر تمایلات انقلابی دختر جوان خانواده در بحبوحه و اوایل انقلاب و جنگ را ندارند و نمی توانند مانع فعالیتهای جهادی دختر شوند. دختر در خوزستان اسیر شده و بعد از چندسال با تنی چند از اسرا آزاد می شود. فاصله ی بین اسارت و آزادی او، یک تعویض خانه در پی داشته. با برگشتنش، گرچه که شور و اشتیاق دختر فروکش کرده و آرام و منفعل شده، اما نگرانی پدر از یاوه گویی های مردم، تمامی ندارد.

بت اعظم با قوه ی قهریه و برخورد فیزیکی پیش نمی رود. دست بزن ندارد،بددهنی نمی کند، اما با آنچه از فحوای داستان دریافت می شود، مدام غر می زند و با سخن گفتن های جنون آور، مدام به زن و دختر و پسرش شرمساری و سرافکندگی تزریق می کند.

جلال، راوی داستان، در عین خنثی بودن ظاهری و موثر نبودن در روند جریان زندگی خانواده، آهسته آهسته با نفرتی که پدر بذرش را در فضا افشانده، رشد و نمو می کند و آخر و عاقبت تاریک و سهمناکی برای داستان رقم می زند. فرجامی که علیرغم اصرار کنایه آمیز جلال، کسی باورش نمی کند و مرضیه تا ابد ، در مظان اتهام افکار سیاه مردمان و خانواده باقی می ماند.

داستان وجهی از جنگ را روایت می کند که در آن از صدای توپ و تانک و گلوله خبری نیست. بیشتر از آنکه حرف صریحی از جنگ باشد، حرف مردمان و شیوه ی برخورد آنها با پدیده های زندگی اجتماعی ست. مردمان این روایت، چندان دلسوز نیستند. به آنها ربطی ندارد کی گرسنه و بیکار است.کی فقیر و ندار است. کی پشت جبهه به پرستاری نیاز دارد.آنها فقط بلدند منتظر بمانند تا یکی شب دیر به خانه بیاید و از قضا از جیپ مهندس اورکت پوش جهادگر پیاده شود تا زبان به ملامتش باز کنند.

تم این داستان اعتراضی ست. اعتراض به یکجانشینانِ تن به آسایش داده ای که منتقد هر نوع حرکت مثبت با منفی اند. گروهی که جز سنگ اندازی کاری بلد نیستند.

همت جمعی جامعه در سرکوب کردن فعالیت اجتماعی زنان ، در بستر این داستان به وضوح قابل مشاهده است.

باغ تلو

مجید قیصری

کتاب کوچه



دانلود و خرید کتاب باغ تلو | مجید قیصری | طاقچه

لبه

روی لبه ی خطی هستم که نمی دونم کدوم طرفش می افتم. دلم می خواد زودتر بیفتم. به هر طرفش که شده. خسته ام از این همه زندگی کردن و زنده موندن. از این همه نفس کشیدن و بدخوابیدن و خوابهای آشفته دیدن و تقلا برای هیچ. هیچِ هیچ.

راست میگن گریه آدمو سبک میکنه. اما کو گریه؟ اصلا چه دلیلی برای گریه؟

خسته ام. خسته. نفس بریده و برجامانده.

این همه دویدیم و نرسیدیم. این همه مردیم و کسی برامون تب نکرد. این همه هلاک شدیم و یک چاله  به اندازه ی قدمون برای همیشه مردن و آسودن نبود.

اتاقی از آن خود

در مورد ( اتاقی از آن خود) بجای تحلیل و تکرار آنچه نویسنده گفته جور دیگری حرف می زنم.

زنی که پول و اتاقی از آن خود ندارد استقلال و هویتش ترک برمی دارد و نمی تواند شاهکار خلق کند.همیشه جنس دوم است و جلوی بروز و درخشش استعدادهای ادبی اش سدهای محکم زیادی وجود دارد که منشا اش نگاه جنسیتی جامعه به اوست.زن نویسنده ای که پول و اتاقی از آن خود ندارد باید در اتاق نشیمن، هال، غذاخوری یا جایی شبیه این رمانش را بنویسد و حتی اقدام به نوشتن را از دیگران پنهان کند.او بخاطر مشتی سکه و اسکناس باید ازمردی که زندگی اش را تامین می کند متنفر باشد زیرا این مرد می تواند با کم و زیاد کردن این پول او را تحقیر کند، آزارش بدهد و از خود متنفرش گرداند.زنی که پولی مستمر و اتاقی از آن خود دارد نفرت از جنسیت را کنار گذاشته و به مردها بعنوان ظالمان بالقوه و ستمگر نگاه نمی کند و در خلق آثار ادبی و غیره می تواند مستقل از جنسیت ، نگاه کند و بنویسد و ارج و قرب و احترام آدمها را بر مبنای ذات و شخصیت و سرشت آنها برآورد کند نه برمبنای جنسیت.

این کتاب جستارهای بلندی است در خصوص رد نگاه جنسیتی به زنان در جامعه ی انگلستان قرن نوزده.

پی نوشت:

-هرگز دیگری را با پول کنترل نکنید.

-زن جهان سومی فرصت آسوده نشستن در اتاق نشیمن را ندارد. در فاصله ی کار درمطبخ و آشپزخانه و لباس شویی و ظرف شویی و بچه داری و شوهر داری ، باید فرصتی فراهم کند که چیزی بنویسد.

-در جامعه ی مردسالار، یکسان بینی زنان و مردان کار شدنی و ساده ای نیست. در بهترین حالت احترام به شخصیت و حقوق، زن زیر سایه ی مردی به نام شوهر زندگی می کند.

-هرگز دیگری را با پول کنترل نکنید.


اتاقی از آن خود

ویرجینیا ولف

انتشارات نیلوفر


کلی پی نوشت تایپ کردم و همه را حذف کردم. چه فایده؟


data:image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAAD/2wCEAAoHCBISFRgSEhEYGBgYFhQYGRgYGBoYGhoYGBoZGhgYGBgcIS8lHB4rHxgYJjgmKy8xNTU1GiQ7QDszPy42NTEBDAwMEA8QGhISGjEhIyQxNDE0MTQ0NDQxMTQ0MTExNDQ0NDQ0NDQxMTQxNDQ0ND8/ND80PzE0PzE/PzQ0PzE0Mf/AABEIARcAtQMBIgACEQEDEQH/xAAcAAABBQEBAQAAAAAAAAAAAAAAAQMEBQYCBwj/xABLEAACAQICBAoGBggEBgIDAAABAgADEQQhBRIxQQYTIjJRYXJzsbIzNFJxgcEHFZGTodEUI0JUYpLT4SRT0vAlY4Kis8I18RZDRP/EABkBAAMBAQEAAAAAAAAAAAAAAAABAgMEBf/EACkRAQEAAgAGAAUEAwAAAAAAAAABAhEDBBIhMTITM0FRUgUiYXEUgZH/2gAMAwEAAhEDEQA/APS2iQb5QvEokLdUiaVYihVYEgilUII2ghTYjrnmP0f6SNSuqVsRiXqE/qwazmmbA3V1JOtfLbAPWrRJ47pvSxGNWnh8VigFrKj61aoVZuMF9QXHJ2i1rZT2IQAhFvC8ASEW8LwBIQheAFosLwvAEiwvC8AIRLxYASZhMP8AtEe4fOcYWhrHWOwfjLACBFhC8IyEIQgFM3ynNorfKIDEozjqPGU3p3tro636NYEXmB0HwMTC1krLi0fUF9QqUyYbdYG4Ns/jN5pCsadJ3ABKo7AHMXUEi46JzR0fjGVW/SKILKD6Ft4vt14rQwNXgQjV+PbFqpNQVNRUNhyg+qM/hPSBGRo3GD/+mj9y3+uH1di/3ml9y39SLcB+0SM/VuL/AHml9y3+uH1di/3ml9y39SG4D0Iz9W4v95pfcv8A64v1djP3ml9y/wDUhuA7FtGfq7GfvNL7l/6kPq7GfvNL7l/6kNwHYRn6uxf7zS+5b+pF+rcX+80vum/qR7B2Ea+rsX+80vuW/wBcT6uxf7zS+5b+pDYPR3DUdc9W+Rfq3F/vNL7pv6kfTDYxRYYij9y3+uG4S4UAZCEqeKx37xR+5b+pI+ObG06b1ePonVRmtxLC9he1+Mj6oF9FjWHcsqsdpUH7RHYyEIQgFK3ynM6b5TiJSJpj1et3VTymXuE5idhPKJRaY9Xrd1U8pl7hOYnYTyiTkD0IkUzMCJIiYpzWNI0mCBAy1LqVY3sy2vcEXEi6B0g9c1xUAHF4l6ageyqoQT0nMx6C2hEheIC8WVWntINQFEoAeMxNCixP7KuSCR15W+MtCY9AsJE0fjOOUtqOlmZSrrqnkm1+sHpkqALCEIwIQiQBZB056tW7t/AydIOnPVq3dv4GATcH6NOyvgI7GsH6NOyvgI7NYksIQgFK3ynE6ecxKRNMer1u6qeUy9wnMTsJ4CUOmfV63dVPKZfYXmJ2E8ok5AYp2VGKLdgrFR0sBkPtmfp8MsKFHGCqr2AZDQqXDbxkpvnfZNLAqJIea43TpOOTEpRrugK2daVdWpoF1XRqbLZ1Yktdc722zU8FK4qNiqiI6I+J1l10ZCf1dMEhWANrqc+qaGQtJ4SpUUcVWNJxfVYKHGe1WQ5FTb35CxENhRaM0viGx9XDVL6hR2RDTK6gpsihhU/bDBz7iN064R6WxFDE4dUuKTMgcahcVC7hCuuOYVBDDpk3AaDdA71sS9Ws6hTVACaig3VaSC4QXz3333jeF0JWNVamKxjVxTN6aBFporWIDuF57AE2vkNttkfYOuF9Jjhw6IzmlXw1XVQXYrTqoX1RvOrrG0qsfwuu9F6NPEagqHjkOFqAmmykawJXarapsNs2VpUphcYK2ucUho65PFmlZtQrYKHDbQwGdthMUCkpcLQK7lqeINFkQoRhat0cX1wRq3Itqm8g0+EVWph1p1auKo1VLh6qYN2LgE6jAFSEuLEjbuvNjpOjXdV/R6602DAsWTXBTYRa4z3g9IG6cfouJbD8W2J1a2rbjkQCzA5MKbEjZa42ZmPsGe4O8KaruMNiKVRyWATELQqU0cWyLqwGo2We7wl/whxlWhQatSCkpquytvQHlhT7RGzrk9FOoFY6x1QCebc2sTbd8pSf/jbO4evjK1amjBkovqBAQbjXKqC9t1/jeARsNwhbEYmitFKoplagqK9B0ANgUfXYbrWt/FOuGWlcRhhTejcLrkuQhqBgLWQ25oa55W6wk6hgsZxjcbilek2uNQUtRwGN1s4bIi5F+gDfGF0FXeoOPxrVKKsGWlxaKWIzHGuvOseoXiC/Q3APSAZB056tW7t/AyeJA056tW7t/AwCdguYnZXwEejOC5idlfAR6apEIQgFK04nbTiJSHpn1et3VTymX2F5idhPKJRaZ9Xrd1U8pl7heYnYTyiTkDsIWhaZgsIl4QBYSPQxSuzqoa6NqtdSudr8knJhbeI+zAZkwBYkh6Rc8U7o5XVUvrIFc6qgsQoYWN7W+MNH1/1CVXcsCgcsQF5JXWzC5ZCMJkUSvq6UpLxJU6y1nCIy7M1ZwSejkywEAISFpHSSYcAuHIN+YjPs6QoyjL6apK1QOSopMiliDYl01xa3V1bYaCzhIGG0pTqVBTS5vSWqG/ZKMxUW68pOiBZA056tW7t/AydIOnPVq3dv4GOBOwXMTsL4R6MYL0adhPAR6axJYQhGFI3yiRX+QnMSkTTPq9buqnlMvcIeQnYTyiUOmfV63dVPKZfYTmJ2E8ok5A9eJeELTMM7jsbVevTRMPXXi692eyii1MqQSza2Ys1wLbROdP6VxNDEUBTpPUpuGBSmqMzsQTkWcW1QA3QcwSMr6RlvkZX4PQ9Ck5qU0s5FrkltVTmVW5OqDlkOiVLAzmG0tpFKg/wmJq0mPKDpSptT6GRlch1/hIvvudk1GJrqClNhc1dZdU25oQs1xv3C3XJch6Q0bSxChKqawB1lIJVlNrXVgQVNiRl0xbCKlSzvhFpqEWgpTVPtFlKFd2wW+MkaJpNTw9KnUsGWmiNn+0FAIvOtH6MpYcEUkC6xBY3JZiPaY5n4x3GYJKy6lRAy7bbM+kEbI9hSMaldwqhGWhjKZVlyAQIdZTu1he2XSJeiuNfixt1Qx6gTbOJhMJTpKEpoEQbFUWEhaS0MKzCoterScLqlqbAay3vZgwIPvgGa0zpurjaRXA4Wu6hzywURHtcW1hUDpnYg23Zyx42vQd3OEq1DVp0CzU+LYJURCrhg7rmDY5bbS40TomlhVZaYN3bXdmN2dj+0xk8CGwodDUMQz0q1dNR/0bUqDLn64IFgSBkCbbry/iWixWgSBpz1at3b+Bk+QNOerVu7fwMJ5Cbg+YnYXwEfjGD5idhfAR+axIhCEYUjfKcxX+QiRKQ9M+r1u6qeUy+wnMTsJ5RKHTPq9buqnlMvsJzE7CeUScgehCEzAiRY1iKeupUMVvvG0dYgZv8AS0uVzuCoOW9ubY7x4R8OPGV31JQa5qIXJuSzFrkk32DIfCKNFqMlZlALkWtzmBBY32nVJGeWcrsSUcUusq3PKYqMsrhSx/AGdvXVSqk5sbDZtsT4AyLQ0ZTpoKdO622MMyDbVuL5bCRGvqOizB3UsQoVbkjVCgiwt7z9sOwTa9cKCdZeTYnWNgBvJ+F926diouQuLnYLyLS0RQTW1aY5Y1WvdrjoN40+g8OSG4vMEG9zckbDe97iIJ/HDW1M72vsNrbNuydyLh8CqM1S5Z2vdj0dAAyAkuFAhCEQEgac9Wrd2/gZPkDTvq9bu38DHPITcH6NOwvgI/GMH6NOwvgI/NYkQhCMKN/kIkV/kIkSkPTPq9buqnlMvsJzE7CeUSh0z6vW7qp5TL7CcxOwnlEnIHhCJCZgQnFckKxHst4TzttNYn/Ob8JnlxJjZL9WvD4Vz3d+Ho8Wea/XeJ/zX+z+06GmsV/mVP5f7R9V/Gjox/KPR4l5579fYv23/k/tD6/xftv/ACf2j6r+NLox/KPQrwvPPfr7F+2/8n9ofX2L9t/5P7Q3fxo6Mfyj0O8Lzz36+xftv/J/aKNO4v23/k/tDqv40dGP5R6DeLPOTp/FbDVYHrUD5TTYLhJQCIKlQl9Ua3Jbnb9gi65vWXYfCut49/6aCQNO+r1u7fwM60fpGnXBNNr6pANwRt2bZzp31et3b+BmmNl7xnZZdVNwfo07C+Aj0ZwXo07CeAj02iSwhCAUbfKJFf5CJEpD0z6vW7qp5TL/AAnMTsL5RKDTPq9buqnlMvsJzE7CeUScgdhC8WZg1iOY3ZbwnmWH569oT07E8xuyfAzy+kwVwx2AiYcX3xdXB+Xn/STwo0ycHQ44IG5SpYmw5V88ui0osDw1qVRcUR8NYxfpRb/CIParp+CVDKrQGBrJgUxNNQf1moSRfa2V56W++ni44bx3fLU0NP1X2Yd89nJPvvt2ZGPPpiqBcUHOXs+GecqNFaZxlRdelg2cXPLSmWGsLg5gzvSumtI06bVHwTIozLtSIVd1ydwvaGx0RcYbSNVwScNUy6FHzaP/AKdUAucPVt2R+co+DmmtKYhQ1LCK6G41wgVbjbyjvllpbF6Up03Z8KFVVOsyqpFumG1dE0ptI8O0osUam2sLXB/tOaf0g0WYLxZudljf3TC8KwzVyzm7FEJOwZrcWt1GUuFNnXtL4yd91zhY3Hb2vSFfjOKqWsHQNbeNaxt+ManeMWy0B0U1H4LOBPP532j1f035davgRsq+9PAy6056vW7t/CUvAjZV96eBl1pz1at3T+Bl8H1xZ8x75J+E9GnYTwEejOC9GnYTwEdnW5ywhCAUbfKJFb5RIlIWmvV63dVPKZf4U8hOwnlEodM+r1u6qeUy8wvMTsp5RJyB+8LxJA0zpNMJRetU2LbLpJ2ATM0zEnkN2W8J5ZbO3SQJzW+kg1HINJtToDlL/AbR+csdfDYiktfC8mxAemTci52jqEz4mFuWNbcPiTHDKfeM39KjWw9FemsT9in85ouClFfqR79Lt9jD8pl/pXfkYdf4qh/7V/ObHRy8ToauNoUVALbbEjP4XnbXm8P1/wCrf6MVAwKavt1fMdsf+ks20Zij/wAsedJn/o0TFPgv1VdEXjK1lamXbnm+esI/9IVPGfVuIL4imy6illWkVJHGJkDrm238Im2PqkfRA2to5D/HVH2NL7hiwXBYkn/Kb8cpj/oopYs4BDTq00QvVsrIWPO6Qwlvw2XFDA4gvWpsupYhUZSeUBYHWNjeAvbF4pwxphcQ+rkNSlbK1v1SZD8ZnsMeWtvaXxE12ltHvXqOQbBUpknbmUWZ6no90xK4d+cKqLcZ3BZbMvSCCCOoxXKbv8HjhemWztXsOlRY0+pfyke8s9I0qZLEk3A5HQLbvjtlZPM5jifE1ZNPT5Hh/Dxs3tq+BOyr718DLvTnq1bu38DKTgTsq+9fAy7076vW7p/KZ08H0jm5j3qdgvRp2E8BHozgvRp2E8BHp0xzlhCEYUbflEit+U7Snf4SapC0ql8NWP8AyankMucLzE7KeUSt036tW7mp5DLLC8xOynlEWQh6YX6WMLVfDI1O5VH1nA6CLKx6gfGbXE4hKal3YKo2km0zukeFmCCMtUkoykats2U7rbpE8h4KD1zccCgop17jMpTK9GVQX+J1plThxUqtxaMELnVBFyFvkD/vdNpo7D8WoHSqAj/qv4yuJljNbGOFyl0p/pVblYdf4ap+0qPlNrg7nQdU9KMR7tZc5g/pSa9WiOimx+1jPQ9GqW0Iyn/IIv8AZabfVy4ep36KD/gB26/u5+ckfSS//C8R10U/8lOQ/orYLhQm/Wrm3T+sOz3fOSPpMH/DKw38Sn/kpwrXG9o5+iT/AOPo9ut4ydw6/wDjcT2T5xIH0VL/AMPw/vrZfESx4dJraOrr0j/3EQvrXko0hxWJemVuj8VlvXUROUvTcXGfTMwuMOIxPGlQpetSVVH7KgqFA9ygC802kaS08S9R11hSOsyobHVBVWa28DeOgzO6NwJp4qkpzvXoFWGxkLBlYdRWKySljlejW/D1TTRPGLc35I257zGJI02OWnuPjI84ee9o9H9Nu+HWn4Etyqg/hQ+M0GnvVq3dv5TM9wJ59Tsr4maDT3q9bun8plcD1jPmfmVOwXo07CeAj0ZwXo07CeUR6dccxYQhGFMEufsj4FooW32CESkHTfq1fuavkMssJzE7CeUSt036tX7mr5DJ6VClEOBcrSDAdJCXAk5CMbwz0jxjimpOqhINt725XvA2e+88+roXY3tbYN+zf75eLj3xSu7ZOC5bLLWYlhY7+SZFAXVuSLdW0kgGZ771X0JoyoKDq4QNq2Ntl8t5EuqRSsS1EnLlFG56rfb0MB1TO1SNxytb3SZwfxRp4lOab3TlbOVlt3HOK4zKy1UyuON19VL9JZviEHRSX8WM9X0Hh1bRSKALPhwc9lyuc8m4fU3/AEnVKNkiC9iRcHptPUeAtYtotASRqoy3PUegzq/lxYTXaqjgRVp0qJNR9ULUqrTujclyxzDgWYEGxElfSDpCm+jqtMMdcU6a6uo4z16ZvcjLJTGcBiqCYcU66a1OpisQGIHMIclH6uVaPcMzUGCrpWsW1UCvfKonGLq+5wNsZy2Q79GekaKYGijPZgagIIO9st0tOE+Kp1MHUpq4LMQAM75vfeI19GtMLgKQJG2p1b98stJYqnVoEhgQHUNmOSQ2w22RK79LzYaOStpF6TZq64gNn/C/5D7JC0LWwf6ScHVLEUK7rhciWYo7lbvbmhcrdMv9FUA+kba2bU3FxmQXVjl9sjcDOCKF8Rj6121K9ZaKnYGD2dz0m5IEm+2k4T9tTNNn9Yq9AOf/AFH8oxHdL+m+C/OMzh532j1P02a4bTcCee/YXxM0Onj/AIat3T+Bmd4EekqdlfGaLTw/w1buqnll8v6RnzXzL/pOwXo07CeUR6M4L0adhPKI/OqOUQhCMIDfKczpvlOYlRB036tX7mr5DLCgl6ar001H2raV+mvVq/c1PIZZYTmJ2E8ok5CPH8HWKUXpjkslWqr327Qq3HZH4SodmAJJ35Zbr7fwAl7pagUxOKV9+JDZeyU1h43lBiag2HcWFuonWHjInk99glXMDr9+fSYtd8wF233dPV1/lI6Ega4AOqVu24XNsxOtJYdqNUqSbqQQV6CLhh8LStFt6NovTYRE16Su6qAXYte/XuvJ78LCuX6OmrvsxH4WmYwtcVERwHYMouXF2Lrk4yGee/3xwvlZFBsTkRmbzaa0zu2jXhSls8Ktui+87ctXr/CdNwrpMAr4YEdBIIB6gVmdLG2dMbtxHTI2JxCoLugIBGQ/CBNA+klqEamSjWsMhYE3sNW1gJFGLRDYuNt7MMieu+2Uz4h//wBdPVBG22sfhuEgVaN82DE9LXjPTZYbSza+upRQAeaikmwy3bfzl5gMMqYFQhuGphzvu1Q67Hr5TGef6EQLWRv2c7i+Vtk1eisdxeEWg7XNNeLBO0or2Q9XJ1ZnfY54U2mqzOU1mB1SyiyhbbNlpEEbxOkFqBAFYEM20322t844Jw875j0eR9a0vAr0lTsL4zRae9Wrd1U8JmuBR/Wv2P8A2ml076tW7p/LNOX9Yx5r3qdgvRp2E8oj8YwXo07CeUR+dblEIQgEBvlOZ03ynMmqiDpz1av3NTymWWFHITsJ5RK3Tfq1fuavkMs8LzE7CeURZCPN/pFTUxGsBz0psfepdb/ZYTCVs/hl+U9G+lWnbianSKiH35OvgZ5iau++Rv8Aic/xhiKcouBcHMEXF7jMdY2/3j2ltJGrqXQKyUwhYbHA5rFdzAXF75yHUv8As++NNUy995UiNtfwE4Rig4o1s0dhqscyjEWuL7Ach/8AU9QpPhcSrBgjspIIIAYHdrZXBnz0rkb5q9EadFQWqvq1FQqtQXF6drFXA5xBKsOpTaTlL5isbPq3+J0IRrsQ4QZiz64XrByJHURcdMrsRoU1EKqwIYWBt9hmT0Hw0xVJuLqVNdWLAFv2Sd4O8f7yk7E6XxNOpxtCzKQC6Dk2e3KK7rHotHjld6pXHtuLNdA4obKg2dBjR0fiQbGqo99/kZ1geFtKqBTq61N+vLP3bD8DJYUXL0yHBzZd561vsPvmqYj4DCLTJFVwbnk6uQB6/wC8tThRa3Lsc7XGfxAkVXRhrAC3WVH2iKmkUTabgbla9vcBFoiHRFP2H/m/vK85Zdc0VNqdRQ6FiGFxzvxmcbafeZ53O+Y9PkPWtDwLP65+x/7CabT3q1bun8DMtwNP69h/AfETU6d9Wrd0/gZfL+rHmvmVOwXo07CeUR+MYL0adhPKI/OxyiEIQCA3ynM6b5TmTVRB036tW7mr5TKyli6gRCKjDkLlfqEstN+rVu5q+Uyoo+jXsL4CZ8VWLPcOq7vhlLOTq1EIvu1uTf7DPPMZRek7U3FiDYjrt4WInoPDP1Rz0FD/ANwlVpzQBrJx1LX1gikhySzgAW1QcxYX25nohhlqdyym2MDHpy3TloKc84pz32m7NxrdU7SoQQRY2IPV7iN8KZW9m2dI2++OOgUkA36wLXG4wDlyC10XVBOQvs32v0TRaKxF6jUze7IpX3pzvwz+EzqocjY2vLCnjGoV0rADWQq1txuLFfipP2yb5EaDEYSnUFnQHx+2REwteib0KhI9h8x9s0zYnC4ihTq00COxOuovlbI7f95yKKa9Exy5rHC6sdOHKZZ49UqFgOE9NGti8Mob2mFx/MB4gzZ6O0rhqoHFhBfZcqL+4gWmVrYSm4sygiVVXQZp8rDuUPs3upix5vGneSzj0etg75qAvWrHP4ATKttPvMrcBwmxWGOpWQldmsuY6M1PytLHWvn05/bOXms5nZY6+U4WWEsqdoisyOSjEHVOYlrpTGVTQqXqMQab5fCU2juf8DLLSfoKndv4SuBezLmZ+5usF6NOwnlEejOC9GnYTyiPTvjgLCEIwgN8pzOm+U5iVEHTfq1fuavlMqsMOQnYXyiWum/Vq/c1fKZU4c2RCfYXwmXFViz3DpbYYonOd6aD3lhHkGMp2A4uqoAG+m+Q+Kn7RG9PPx2Iw2HUc12rvneyoCqX6Lsf+2W+rM7dRceZaa0e2s9Q0np6zsdRlNrbirjknflKNukGe0MvTvmM4b6HGqMRSQDVycKNqnY/wO33zXDifSs88PrGMFFiNbVIA3rmPiBskitQTUFmJbLduN9g3iMUazUzddtiDuyO0ZS/wmjWxCXoIzcknVayVFOetqOMnFv2WA29M0vZEQEwaKpZqiEWPJYENl7Nr5yHWYu2QO4AWzNspbYLFVMKy1UAc08mp1kvqX22H7PyvvlrU06tZ7umqGN1qKo10b2HsLMoO/ok7s7q6d9jXBDB1GR3AJGtq9WWZ/GaMYSp7B/CT8BSVUuux2ZzbZdjc26pMBAPTOLiYTPK118PjXDHUUn6JU9gxP0Sp7Bmg1x/sToSPgT7tP8AJy+zOto+owzpkzr9Bq+wZoIR/An3L/Jy+yq0bhXVyXWwsdu8yXpX0NTsN4SVaRdKehqdh/Ca4YzHtGPEzuV3W4wXo07C+UR6MYL0adhPASROyOUQhCMIDfKczpvlOYlRB056tX7mp5TKnDC6J2F8BLbTfq1buavlaVWF5idhPKJnxFYuVwqBmqAcpgoLbyFvYe7Mxw0x/smdwmK0N1sc90j4miKiNTYZOpU+47ZYO4G6RmI3CSGBr8CK17pVQjPbrA/HK07wXBTGUiHSolxuDuv4gTcxbzT4mXguiMhj9D4qswdqY1wNViXVtcWtkbAn4wwWi8bSWyU6ZyyZmXWG3fea+8CTF13wOmI+Bp1FRVqMGfeRsv0CSLQ1oa5kLdKhMdX3WjOtDXMEpBESMa56YBzHs9JEiaV9DU7DeEc4wyNpOoeJqdh/COeS03uC9GnYXyiPxjBejTsJ5RHp1zwwpYQhAIDfKc3hCI0HTfq1buqvlMqcKeQnYTyiEJnxFYnbic8YIQmTQ27qemM6o6YQiAInJhCIxeEIQMQhCAEUxIQAheEIAXkbSZ/U1Ow/hCEcTXoGC9GnYTyiPXhCdc8Oei8IQgH/2Q==

بریده

به هر بهانه ای چنگ‌می زنم. به هر دلخوش کنکی. به هر بی دلیل مزخرفی. به قورمه سبزی،به سالاد شیرازی،به کتاب،به قصه،به شامپوی دانه دار ویتامینه،به لباس نخی خنک زیر چرخ مارشال،به جیک جیک گنجشکهای سرصبح،به آب خوردن سگ مادر با پستانهای آویخته از حوض آب نمای پارک،به دخترکی که موهای خیلی بلندی دارد،به پسرک چاقی که هن هن کنان می دود،به بنفشه ام که گل داده، به ریحانم که کچل کچل سبز شده،به هرچیز ناچیزی که بشود و نشود چنگ انداخته ام.

زور قرص ها دیگر به صداهای توی سرم نمی رسد. فریادهای خفه دارند مرا می کشند. اشکهای نریخته دارد غرقم می کند.

نباش. نباش. تو نبودن را استادانه بلدی. من هم  بلدم چطوری بمیرم و دیگر زنده نباشم. 



یا موسا

از جمله مصائب پیاده روی اینه که پنج شش تا پیرمرد یا پیرزن کنار هم راه میرن و با هم مشغول حرف زدن هستن و در راهروهای باریک هم حاضر نیستن این  پیمان برادری و خواهریِ کنار هم موندن رو نقض کنن و ردیف های دوتایی تشکیل بدن تا آدم و آدمهایی که از روبرو میان بتونن از کنارشون رد بشن. نمی دونم انتظار دارن  آدم روبرویی مثل موسای کلیم الله  به اذن خدا کاری کنه که دریا بشکافه و وسط شون راه باز بشه یا چی.

شاعر پیاده رو

تازگی ها بین دو تا انگشتای پام یه چیزیه شبیه میخچه، پینه. نمیدونم. مرکزش سفت و دردناکه. نمیرم دکتر. می دونم جراحی سرپایی داره. نمی خوام باز بخاطر این فنقلی دوهفته زمینگیر بشم. کفش که می پوشم فشار بین انگشتها باعث دردناک شدنش میشه. طوریه که راه راه های سنگفرش پیاده روها رو حس می کنم. انگار دارم پابرهنه روی زمین راه میرم.علتش می تونه کفش نامناسب ، کفش تنگ و از این چیزها باشه. نمی دونم کدوم کفشم باعثش شده.

وقت پیاده روی با دقت زیر پام رو نگاه می کنم که روی برجستگی های سنگفرش نرم که این اختلاف ارتفاع کوچولو فریادم رو درنیاره.با چشم می گردم دنبال قسمتهای صاف و هموار زمین که انگشتها رو به هم فشار نده و درد نگیره.

بارها وقتی روی پستی بلندی های کوچک زمین رفتم و درد بین انگشتهام شدید شده توی سرم این چرخیده: ((گاه زخمی که به پا داشت ام، زیر و بم های زمین را به من آموخته است)) ، اما هنوز  به (است) ش نرسیدم به خودم میگم: هیس عزیزم!!! از اون ور برو که زمین صافه. شاعری نکن واسه من!

پیرزال

یه ننه بزرگ درون دارم که وقتی توی پارک مشغول پیاده روی ام، بساط سبزی پاک کنیش رو میاره دم درحیاط و همیطو که مردمو نظاره می کنه برای هرکدوم شون نسخه می پیچه.

دلش می خواد به زنی که یه کیف سنگین و گنده روی دوشش انداخته بگه: ننه ...سبک بیا. سبک راه برو. این کیف پدر کتف و شونه ت رو درمیاره که. منو ببین. از قدیم ندیم کیفهام گنده و سنگین بوده. از شیشه شیر بچه و بطری آب و حوله و نخ سوزن،صابون و مشمافیریزر برای استفراغ  ناگمون بچه و پوشک توش بود تاااااا کتاب و دفتر و خودکار و ضدآفتاب و دسته کلید پراز کیلید.ببین حالامو. ببین چطو شونه مونه م از کار افتاده.نکن با خودت. نکن زن.

دلش می خواد به پسرجوونی که نیمساعت بلافصل گوشی رو گرفته دست راستش و بیخ گوشش نکه داشته بگه: ننه... عوض کن اون دستتو. گوشی رو هر یه ربع بده اون دستت. دستت فلج میشه ها. ببین منو. قدیما یکساعت و دوساعت با تلفن حرف می زدم. گوشی اونقدر توی دستم می موند که دستم گز گز  می افتاد و بی حس می شد. ببین حالامو. دست ندارم که. تونل کارپال ندارم که. مهره ی گردن ندارم که.نکن با خودت. نکن پسر.

دلش می خواد به زن میانسالی که با کفش معمولی اومده پیاده روی بگه: ننه... یه کتونی بگیر بنداز پات. با این کفشت کمر درد می گیری. زانو درد می گیری. گردن درد می گیری.ببین منو. یه عمری بخاطر قرت و فرت کفش اسپورت پوشیدم و همه جا راه رفتم. از کتونی گریزون بودم. ببین حالامو. نه پا دارم . نه زانو. نه کمر. نکن با خودت. نکن زن.

اووووو...اینقد حرفا دلش می خواد به آدما بزنه که نگو. اما توی سرم سبزی هاشو پاک می کنم و نمیذارم دهان باز کنه. با خودم میارمش توی خونه.اینجا آروم می گیره.

سبزی کاری

از جمله اختلافات من و آقای همسر محل قرار دادن گلدونهاییه که اقدام به کاشت سبزی خوردن نمودیم درش.بله درش!!!

من میذارم توی تراس که آفتابگیر نیست و فقط نور روز رو داره. و ایشون میگه بیاریم توی پذیرایی بذاریم که از پشت شیشه و پرده یکساعتی آفتابکی در بعدازظهر میتابه با اشیای درون خونه.تا دو روز پیش فلفل ها توی تراس بود و قد می کشید و گل می داد و همین. از دو روز پیش تا الان توی فضای خونه ست. گل هاش افتاده و از پایین گیاه، برگها زرد شدن.

بماند که تراس هم کار چندانی نمی کنه برای رفع نیاز آفتاب گیاه.اما ...

راه اساسیش اینه که یا بذاریمش توی حیاط که بقول آقای همسر بچه های فلانی میان قلع و قمع می کنن و می شکونن و می کنن و می ریزن توی حیاط که البته کاملا درست میگه چون بچه های فلانی دخل هرچه گل و گیاه رو میارن و هرچی هم قربون صدقه شون برم  که بچه م...میشه مواظب فلان گل باشی که پرنده ها( بیچاره پرنده ها) خراب شون نکنن، میگن چشم اما فورا میرن دقیقا همون گیاه رو از ریشه می کنن و میندازن روی دیفال حیاط. یا اینکه کلا بی خیال این سرشت طبیعت دوست و گیاه پرورمون بشیم و مباردت به کاشت هیچ سبزی خوردن و قورمه و کوکو و پلویی نکنیم.