پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

سبزی کاری

از جمله اختلافات من و آقای همسر محل قرار دادن گلدونهاییه که اقدام به کاشت سبزی خوردن نمودیم درش.بله درش!!!

من میذارم توی تراس که آفتابگیر نیست و فقط نور روز رو داره. و ایشون میگه بیاریم توی پذیرایی بذاریم که از پشت شیشه و پرده یکساعتی آفتابکی در بعدازظهر میتابه با اشیای درون خونه.تا دو روز پیش فلفل ها توی تراس بود و قد می کشید و گل می داد و همین. از دو روز پیش تا الان توی فضای خونه ست. گل هاش افتاده و از پایین گیاه، برگها زرد شدن.

بماند که تراس هم کار چندانی نمی کنه برای رفع نیاز آفتاب گیاه.اما ...

راه اساسیش اینه که یا بذاریمش توی حیاط که بقول آقای همسر بچه های فلانی میان قلع و قمع می کنن و می شکونن و می کنن و می ریزن توی حیاط که البته کاملا درست میگه چون بچه های فلانی دخل هرچه گل و گیاه رو میارن و هرچی هم قربون صدقه شون برم  که بچه م...میشه مواظب فلان گل باشی که پرنده ها( بیچاره پرنده ها) خراب شون نکنن، میگن چشم اما فورا میرن دقیقا همون گیاه رو از ریشه می کنن و میندازن روی دیفال حیاط. یا اینکه کلا بی خیال این سرشت طبیعت دوست و گیاه پرورمون بشیم و مباردت به کاشت هیچ سبزی خوردن و قورمه و کوکو و پلویی نکنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.