بنا به گزارش متولیان استان سیستان و بلوچستان ،این کتاب، تنها اثر مستقل در حوزه ی رمان، در منطقه ی جنوب شرق است. رمانی که برشی تاریخی از دوران قبل از انقلاب را با قصه ها و باور های خرافی مردم منطقه ی سیستان پیوند می دهد .
رمان با روایتی غیر خطی ، داستان مردمان زیادی را بازگو می کند و در خلال این روایت، شخصیتهای زیادی معرفی و شناخته می شوند. تعدد شخصیتها گاه سبب پراکندگی نظم روایی داستان و عدم تمرکزدر یکبار خوانش داستان می شود. اسامی شخصیتها برگرفته از نامهای پربسامد ِ قدیمی منطقه است و همذات پنداری عمیقی میان خواننده و شخصیتها ایجاد می نماید.
در متن داستان از مولفه های بومی منطقه و واژگان گویش سیستانی بخوبی و زیبایی استفاده شده که برای خواننده ی همزبان ، جذاب و خواندنی است. اما خواننده ی غیر بومی را نیز به راحتی جذب می کند.
در چنین آثاری درج یک واژه نامه ای مختصر در انتهای کتاب، برای درک صحیح و دقیق معنای واژه های خاص ، جدابیت اثر را بالاتر می برد .
از جمله مولفه های بومی که در کتاب دیده می شود :
باروهای خرافی (دیدار و ازدواج با اجنه) ، اقوام دوره گرد( چلّی ها) که از دوران گذشته تا به حال با زندگی این مردمان درآمیخته اند، پیر گندم بریان (مکانی مقدس در کوه خواجه) ، رباعی کردن( نوحه سرایی در مراسم عزا) ، واژگان بومی ( منگال: داس – روگیز: غربال بزرگ –کَتَل:پالان الاغ - نهالین: تشک- حَوَلی: حیاط -نواسه: نوه – آستوکه: پارچه ای که دور دست می پیچند تا دست نسوزد و نان را از تنور بیرون بیاورند - لنگوته: عمامه – بپور: پدربزرگ- کاکا : شوهر خاله، شوهر عمه- انوک: جاری )، اسامی بومی(حسینا ، فِضِّه، مدلی، گل بیگ )، مثل ها و اصطلاحات ( تُن و من شما تمامی ندارد، شل شکم، پوز پوز کردن ) ، مراسم سنتی (سرتراشک در مراسم عروسی) ، مختصات جغرافیایی( باد لوار – درخت گز) و ...
تقاص برادری
ناصر نخزری مقدم
آموت
داستان در یک سالن آرایشگاه می گذرد. ماجراهای روزانه ی یک سالن که از فرط روزمرگی و تکرار ، شاید جذاب و دنبال کردنی نباشد، در روایتی خواندنی و در هم تنیده با احوالات راوی داستان که دختری جوان و بی پناه و آرزومند ادامه ی تحصیل در دانشگاه است، جلوی چشم خواننده قرار می گیرد.
هر زنی که وارد سالن میشود با مختصات اخلاقی و شخصیتی خود، بخشی از وجوه راوی را روشن می کند. آدمهای داستان ، حقیقی و پذیرفتنی اند. ترابی پیرمردی است که آرزو دارد به نام کوچکش صدا زده شود و برای رسیدن به عشق نهانی که پیرانه سر، دچارش شده، روی جانش قمار می کند.زن های مسن و سنتی داستان ، ساده انگاری و معصومیت ذاتی دارند، زنهای جوان، اهل سروصدا و شیطنت و شلوغی و شیک پوشی و فال قهوه و خریدهای افراطی سالنی اند، که روی هم رفته هر شخصیت در جای خود خوب نشسته و از پس معرفی خود برآمده.
واگویه های راوی و تصمیم نهایی او برای رد کردن کمک گروه خیرین تحصیل و ماندن کنار پیرمرد و همسرش، نشان از تمام شدن سرگردانی های راوی و غلبه بر شک و تردیدها و قوی شدن او پس از ترس ها و دودلی های بسیار دارد.
پنج شنبه های سالن
ملیحه صباغیان
ناشرخود
نویسنده / پخش چشمه