مادر در مزار و پسر در تهران روزی را شروع کرده و به پایان می رسانند که آبستن اتفاقات قابل پیش بینی اما بی موقع است.
بعد از رفتن طالبان مردم مزار احساس آسودگی دارند. دخترهای به ایران درس خوانده معلم شده اند و شوق و ذوق دارند که موها را پشت سر جمع کنند و سر و صورتی صفا بدهند. گرچه که نسل قبل تر( مادرانی که آموخته ی تعصبات طالبانی هستند) دهان به دشنام و متلک باز کنند و کار دختر را تقبیح نمایند.
جان سختی و زندگی سخت مادر در حیاطی که گاو و مرغ دارد از پگاه تا شامگاهِ مرگ با نفرین کردن و گلایه و شکایت همراه است. دست تنها مرد محتضر را رتق و فتق می کند، فضولات داغ گاو را مشت می زند، شیر می دوشد، طویله و حیاط را آب و جارو می کند و همزمان ناله سر می دهد از این همه مشقت و دشواری. پسر بی کارت اقامت در تهران از بیم افغانی بگیرهای خیابان و حرم و ایستگاه تاکسی و مامور اداره ی کار، صبح تا غروب در زیرزمین کارگاه کفش است و شب تا صبح در اتاق اجاره ای با هموطنانش نگران لو رفتن است.دختر سرخوشانه صبح به مکتب می رود و غروب برمی گردد. پیرمرد رو به سقف لحظه ها را در تنهایی می شمارد.
آنچه در این نسل ها مشترک است، انتظار بیهوده برای بهبود است.هرکدام در هیات نسل خویش امیدواری نافرجامی دارد که آلوده به انواع شک و تردید است.
پایان روز
محمدحسین محمدی
نشرچشمه
-زبان پاکیزه ی کتاب. آه! زبان پاکیزه ی دری!
در خیابان کاتالین سه خانواده با هم همسایه اند و بچه های خرد و ریز در بازی های کودکانه تا نوجوانی و جوانی با هم قد می کشند و شاهد حوادث تاریخی بازه ی زمانی جنگ جهانی دوم اند.
روایتی غیرخطی و ناپیوسته اتفاقات محیطی و تحولات شخصیتهای داستان را در سه دهه ی تاریخی در مقابل خواننده می گذارد.
سابو بخشهای تیره و سیاه شخصیتها را بطرز تکان دهنده ای رونمایی می کند. در میانه ی عاشقی، جنازه ی دختری جوان بهانه ی کامجویی ست. تعلل در اقدام به ازدواج بهانه ی تخریب موقعیت شغلی و تبعید می شود. سردرگمی ناشی از اسارت و دشواری شرایط تبعید از جانب دیگران دردک نشده و به شکل ناخنک زدن به زن و دختران جوان در محیط بیمارستان و ... نمود می یابد. شوهر رسمی فقط عنوانی است برای قانونی بودن تمتع از لذات و امیال . اما با همه ی اینها آدمهایی که درگیر خاطره ی خیابان کاتالین هستند، توافقی پنهان و مرافقتی آشکار با هم دارند. اگر از خانه ی دیگری خراج شوند باز جایی وسهمی برایشان باقی ست. اگر خیانت کرده اند در روند اهدای جوایز پرطمطراق شغلی به فرد خیانت دیده دست و دلبازی می کنند. به عبارتی دیگر تاوان تاریکی خود را با روشنایی عاریتی ( گرچه با خوش رقصی برای عمال دولت استانیلیستی یا یهودی کش) پس می دهند.
دنیای سوررئال نیمی از کتاب روایتگر بخشی است که گویا آدمهای زنده جرات بازگو کردنش را ندارند. آن روحِ در همه جا حی و حاضر چیزهایی را از دیگران می بیند که گاهی مایلند فقط در خفا و برای خودشان شکل بگیرد. هنریت شاید تنها شخصیتی است که یکدست و بی نقص است. هموست که از ابتدای ورود به جمع بچه های کاتالین، با بقیه فرق دارد، باید آموزش ببیند تا همرنگ شان شود و زود می رود و فرصتی برای بزرگ شدن و شبیه بقیه بودن پیدا نمی کند.
زن های سابو قوی و تاثیرگذارند. مردها اما یا کشته می شوند یا تبعید و دستگیر یا نابینا و کم شنوا. حتی در جزیره ی بی نام و نشان دور از اروپا این زنها هستند که بلانکا را پدیرفته یا رد می کنند، دوستش دارند با یه او نفرت می ورزند.
خیابان کاتالین
ماگدا سابو
انتشارات بیدگل
گفتگو با خبرگزاری ایبنا
به بهانه انتشار کتاب: رقصیدن نهنگ ها در مینی بوس
اینجا بخوانید.
رمانی است در باره ی نژادپرستی و تلاش های مردم و چند نوجوان در اعتراض به کشته شدن پسرجوانی که بی دلیل مورد اصابت گلوله ی پلیس قرار گرفته.
کتاب در دسته ی رمان نوجوان قرار می گیرد . زبان روان و خوش خوانی دارد و توضیحات مترجم در پاورقی درک چرایی و وجوب جنبش های اجتماعی و سیاسی سیاه پوستان در امریکا را آسان تر می کند.
سبک زندگی محله های پایین شهر و قوانین خاص گروه های تبهکار و دوگانگی نسل نوجوان نسبت به مکان زندگی و قواعد مخصوص به آن بدنه ی داستان را می سازد.
نفرتی که تو می کاری
انجی توماس
نشر نون
-نفرتی که در دل بچه ها می کاری، زندگی همه رو به گ... می کشه. (توپاک)
مجموعه داستان کوتاه با داستانهای بسیار کوتاه از ادبیات مکزیک. تمام داستانها حول خانه ای قرمزدر خیابان مانگو روایت شده اند. اسپرانتسا بعد از نقل مکان به این خانه، در مورد دوستانش، مادر و خواهر و برادرهایش، سرگرمی ها و اتفاقات مدرسه و آرزوها و حسرت هایش حرف می زند.
فقر و تباهی و فرهنگ مردم فرودست در این قصه ها فریاد می زند و نکته ی جالب پذیرفتاری و مرافقت آدمها با این وضعیت است. گویی شکل دیگری از زندگی را برای خودشان متصور نیستند و گاه که پا را فراتر می گذارند، در رویا و خیال خانه و لباس و زندگی بهتر را به خودشان روا می دانند.
قدرت تصویرسازی و انتقال مفهوم در این قصه های کوتاه بسیار بالاست.
خانه ی خیابان مانگو
ساندرا سینسروس
انتشارات نقش و نگار
زبان شاعرانه و قوی کوروش اسدی روایتهای جسورانه ی نسل هایی را بیان می کند که در کشاکش حوادث تاریخی و سیاسی گیر کرده اند یا تلف شده اند . داستان های در هم تنیده ی مغشوشی که بی ربط به نظر می رسند در نهایت با هم پیوند دارند. کارون در مالیخولیایی وهم آلود کودکی اش را در جنگ و جوانی اش را در بحبوحه ی جنبش های سیاسی پس از جنگ مرور می کند و شیده در روایتی بی مطالبه و ناگهان ، مبارزات انقلاب و پس از آن را شرح می دهد.
در خلال این روایات، از ماجرای رامین و سامان و مثلثی که با سیما ساخته شده را در ورق پاره ها و سررسیدی که زیرپل پیدا شده مطلع می شویم که با اشارات محو سارا حدس و گمان به این سمت می رود که پدر سارا و رامین یک نفرند.
آیا شرح تمایلات شیده و دوستش، سامان و دوستش در دو بازه ی زمانی و سیاسی در یک کشور، اشاره دارد به عدم دخل و تصرف در ساختار طبیعتِ خلقت؟ آیا تغییر گرایش شیده و رامین اشاره دارد به تنوع خلقیات در آدمی؟ به پذیرفتاری آن گرایش ها و تغییرات؟ به نابالغ بودن انسان در اوج درگیری با هورمون ها؟
داستان در بدنه ی خود گریزی به فلسفه ی ادبیات می زند و توانایی و قدرت ادبیات را در شرح دادن وقایع به زبانی دیگر و در پوششی دیگر می ستاید. طوری که حرفی را بزند گویی نزده. چیزی را شرح بدهد گویی شرح نداده.
حضور و هجمه ی نیروهای امنیتی در زمانهای تاریخی مختلف کلیت فضای داستان را آکنده و آن را دچار ترس و وحشتی که لازمه ی وهم و تاریکی است نموده.
آنها که خواهان تغییرات اساسی در ساختارند یا کشته می شوند یا در حبس پیر می شوند و آنها که بی ردپا در هر سوراخی سرمی کشند و با هر سری سودایی دارند، بی توجه به کدام سلسله و کدام حاکمیت، جیبهاشان سنگین است از زر و برج و مکنت.
کوچه ی ابرهای گمشده با زبان شاعرانه مسایلی را طرح و شرح می کند که شاعرانه نیست. بوی خون می دهد. دیوارهای شعارنوشته و پاک شده ی شهر، آتش، موتورسوارها، زیرزمین های یخ، سوسک های راه پله، سوراخ بخاری، مردمان ترس خورده ی شهری را نشان می دهد که گهگاه می توانند لب جوب آب بنشینند و صورت رنگ و لعاب خورده را خیس کنند و برای لحظه ای کوتاه نفسی تازه کنند تا بلبشویی دیگر و آشوبی دیگر.
کوچه ی ابرهای گمشده
کوروش اسدی
نیماژ
شش داستان کوتاه و خوشخوان در بستر جغرافیا و فرهنگ اصفهان. مرگ در داستانها قدم می زند و به شکل های متنوع سراغ آدمها می آید. خودکشی، کشته شدن در جنگ،گلوله ی سارقین خیابانی ، ترور شاه ناصری،سرطان و ...
گرچه مرگ پای ثابت تمام داستانهای این کتاب است اما محور اصلی نیست. بهانه ای است برای جستن و کشف کردن آدمهایی با قد و قواره های مختلف.شاعرپیشه و فیلسوف،شیرینی پز و سنتگرا ، بالرین های سرخورده ی پس از انقلاب، پدر دچار سکوت و سکون شده ی پسر مفقودالاثر درجنگ، مرد میان سال و هوس مهاجرت و سفر به ینگه دنیا، پیرمرد بی دندان و هوس تجدید فراش که در پس تیپ های کلیشه ای و آشنا جزییات خواندنی و جذابی برای مرور کردن دارند تا وارد لایه های شخصیتها شده و با آنها همدات پنداری کنیم.
آدمهای قصه ها بلد نیستند با هم ارتباط بگیرند. هرکدام در دنیای خود محصورند و فقدان رابطه ای مبتنی بر محبت و صداقت سبب بسیاری از اتفاقات ناگوار بعدی می شود.
زبان داستانها قوی، حرفه ای و تحسین برانگیز است.
قنادی ادوارد
آرش صادق بیگی
نشر مرکز
بهمن تاریخ خوانده و دل به گذشتگان دارد.پریسا زنی امروزی و تئاتری ست.دنیای این زوج ناهمگون است.اما بهمن برای نجات دادن زندگی دونفره اش با پریسا از دلبستگی عمیقش به تاریخ دوره ی یعقوب لیث می گذرد تا از کلوت های روییده بر دق نمکین عبور کند و مانع اجرای دادخواست طلاق پریسا شود.
تعلیق داستان از آنجایی لحظه به لحظه بیشتر می شود که بهمن در دل لوت، با آدمهایی بدوی دمخور می شود و خواننده نمی داند این آدمها سراب و توهم کویرزدگی بهمن اند یا واقعیتی پنهان در دل کلوت های شهداد. برای اژدرمار چشمه سازمی زنند و آواز می خوانند. برای روز تولد، سوگ زاد می گیرند و مویه و عزاداری می کنند.رادیو دارند.نوار کاست گوش می دهند.( حضور موثر و پررنگ موسیقی در زندگی مردمان کویر قابل توجه است.)
سرو کله ی میرخلیل که پیدا می شود ، هستی آدمهای بدوی رنگ حقیقت می گیرد و از این پس تعلیق داستان برای نجات بهمن از حکم اجبار برای ادامه ی نسل بدویان رنگی دیگر می گیرد.
یافتن مقبره ی ملک محمد، پسر یعقوب لیث در اطراف گندم بریان بهانه ای است برای مرور کوتاه دوره ی تاریخی مربوط به او تا با رسوم و سنتهای کهن مردمان سرزمین نیمروز روبرو شویم.مردمانی که دامداری و باغداری و کشت و کار را بی نیاز به صنعت و تکنولوژی روز پیش می برند و با اورادی موهوم سخن می گویند.
اوراد نیمروز
منصور علیمرادی
نشر نیماژ
-متفاوت بودن زبان هرکدام از کاراکترها نقطه قوت کار است.
-تقابل سنت و مدرنیزه در خدمت داستان است.
-دلخوش بودن به تغییر مسیر تاریخ در صورت زنده ماندن ملک محمد دخیلی است پرتکرار که به صحن تاریخ گذشته می بندیم.
-کتاب برنده ی جایزه ی جلال است.
مواجهه با مرگ را صوتی شنیدم. حکایتی طولانی از روبرو شدن با بیماری کشنده و لاعلاج جان اسمیت که بین گفتن و نگفتن مساله به بیمار می چرخید.
داستان مربوط به دهه هفتاد میلادی است که سرطان درمان نداشت و بطور قطعی کشنده بود. خانواده لرد انگلیسی مخالف اطلاع بیمار از وضعیت بیماری و کشندگی آن است. پزشکان نیز پذیرفته اند که بیمار را بی خبر بگذارند.قبول این مساله در زمان حاضر طنزآمیز است.
در خلال عاشقی و ازدواج و بارداری همسر جان، گفتگوهایی با تم فلسفه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و .. بین کاراکترها شکل می گیرد که خالی از لطف نیست اما برای خواننده امروزی جدید نیست.
مواجهه با مرگ
براین مگی
فرهنگ نشرنو
-دخل و تصرف مترجم در واژه سازی طنز پرمایه ای دارد. مثلا ساخت واژه ی پاریس سر معادل تهران سر یا برخی اصطلاحات کاملا ایرانی و مذهبی برای فرهنگ اروپایی. شبیه آنچه در زیرنویس فیلمها دیده می شود.( مثل یا ابولفضل گفتن قهرمان آمریکایی فیلم در حادثه ی اتومبیل)
روایتی است داستانی از ماجرایی واقعی در دوران ناپلئون سوم (هزار و هشتصد و هفتاد) در دهکده ای فرانسوی.
اشرافزاده ای شریف و نوع دوست در پی اشتباهی غیرمنصفانه گیر مردمان روستا می افتد و مردم تلافی حمله ی پروس به رهبری بیسمارک به فرانسه و جنگ نابرابر و جنایات پروسی ها را از او می گیرند و بدون توجه به گذشته ی مردی که از کمک و دستگیری به آنها دریغ نکرده و همواره یاری رسان آنها در مشکلات و گرفتاری ها بوده، او را به شنیع ترین و خصمانه ترین شکل مجازات می کنند و جانش را می گیرند.
آنچه در این روایت مورد توجه است، همراهی همگانی مردم در آشوبی است که اطلاعی از آن ندارند و دلیل واضحی برای ادامه دادنش نیست. چیزی شبیه موج های امروزی در شبکه های ارتباط مجازی.
مردم در برابر کسانی که حقیقت را متذکر می شوند حالت تدافعی و پس زننده دارند و حاضر نیستند بپذیرند مرد مورد مجازات نه تنها بی گناه است بلکه سابقه ای از نیکخواهی و نیکوکاری نزد آنها دارد.
خشونت عریان و فجیعی که رخ می دهد در روزهای بعد خود عاملین را به حیرت و شگفتی و پشیمانی عمیق مبتلا می کند. اتحاد نامیمون مردم روستا برای شکنجه کردن آلن، آتش زدن، کباب کردن و خوردن گوشت پخته ی او ریشه در تاثیرات جنگ در زندگی مردمان ساده ی روستایی دارد. مردمانی که گرمای هوا ، خشکسال، بی آبی و فقر و قحطی صبر و تحمل شان را برده و کوچکترین جرقه ای خشم شان را شعله ور می کند. طوری که فرصتی برای تحلیل و تشخیص ندارند و هرچه جلوی چشم شان قرار بگیرد را با نفرت و سبعیت تمام مورد آزار قرار می دهند.
آدمخواران
ژان تولی
نشرچشمه
-از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی می توان مساله بیرون ریزی پس از تحت فشار شدید بودن جوامع را تحلیل کرد.
-این ماجرا حقیقی است.
-ریتم سریعی دارد. کوتاه و خوشخوان است.