راوی مردی است که منقول و معقول خوانده، عبا و سرپوش دارد و دچار رزیتاست. رزیتایی بودن را بیماری می داند و نزد روانپزشک می رود تا از این بلا رها شود.
مرد متدین در اغلب ابعاد زندگی با آدمهایی روبروست که با آنچه او آموخته و بدان باور دارد در تضادند. او در قبلیه ای رشد نمو یافته که پایبند به رسم و رسوم و باورهای تعصب آمیزند و جز خود را قبول ندارند و به ضرب و زور می خواهند جامعه را مطیع خود کنند. ( هرگاه ببینند مورد بی اعتنایی اند، بین خودشان جنگ زرگری راه می اندازند تا مورد توجه قرار بگیرند و دیده شوند).
راوی سفت و سخت درگیر مناسک و ظاهر ایمان است و رزیتا کوچکترین اهمیتی به این مناسک نمی دهد و شوهرش را ریشخند می کند.
اشاره به کرامات ساختگی، دیپلیسین پوشالی، اسم و رسم عاریه ای شابلقاها معادل امروزی آن را به خاطر متبادر می کند و راوی منفعل که جز آرزوی مرگ برای خود راه حلی بلد نیست را در نقطه ی برخورد تضادهای نیای اطرافش باقی می گذارد.
آمین می آورم
امیر خداوردی
انتشارات هیلا
هوشمندی و تیزبینی و صداقت نویسنده بسیار قابل تحسین است.