پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شکل های تحریر

درازکش و یک وری، قصه هم نوشتم.

شبکه

گفت ساعت بده. یه زمانی که سرو صدا نباشه و سکوت داشته باشی. گفت حس سرما توی پاهات. گز گز . تپش قلب. گرما کف دست .گوش .سر یا کف پا  واسه چند لحظه انجام میشه . واسه هرکسی یه جوره .

گفتم خو من برای این علایم پاشدم رفتم دکتر قلب و فلان و بهمان و .‌‌.. حالا وصل بشم به شبکه که این علایم رو ببینم؟

القصه...

ساعت مقرر کردیم. سایلنت و قطع نت و نگران به سرتاپا تا آن اتفاق بیفته و دردها غیب بشن.

دیدم  آی چه خوابم میاد . چشمام گرم شد و یهو دستم با یک تکانه ی شدید پرت شد روی بالش. گیج از مستانگی اوایل خواب ذهنم زمزمه کردم: لابد تشعشع دفاعی بوده. ردش کردم. الحمدلله.

صبح بیدارشدم.براش نوشتم.

بیدار بشه و دودمان مونو به باد بکشه که قدر شبکه ی هوشمندشو نمیدونیم و ...

درد

روزی بیاد که دوباره باور کنم بدون درد و‌گریه میشه خوابید. بدون درد میشه بیدارشد .

دندونها،مو،ناخنها،بندبند استخوونها، سانت سانت ماهیچه ها،همه آکنده از درده. 

گریه هم درد داره حتی.

خرید

لیست خرید ماهانه رو  ده-دوازده روز قبل نوشتم.گفتم آخرماه میریم خرید و دو روز گنبد بریم  برای سال مامان و بعد جراحی کنم. تردد بین شهر ممنوع همچنان موند و جراحی جلو افتاد و امروز پدر- پسر رفتن خرید.

لیست رو برداشتن و پرسیدن: از هرکدوم چندتا؟ و تازه متوجه شدم چون خودم همه چی رو چشمی و ذهنی میشناسم ،علاوه بر اسم برند و تعداد ، حتی نیازی به نوشتن بعضی اقلام ندیدم.

لیست و گرفتم با یه خودکار که شرح و توضیح اضافه کنم. مثلا جلوی پنیر یه چارت سه شاخه کشیدم.شاخه اول: خامه ای،مارک فلان .بزرگ. شاخه دوم: سفید مارک فلان،بزرگ.شاخه سوم:فلان مارک جعبه ای. یا جلوی دستمال توالت: چهاربسته دوتایی.دستمال کاغذی یک بسته سه تایی گلدار..جلوی ..

دیدم لیستم شد طومار.شلوغ و ناخوانا. شفاهی توضیح دادم چی رو از کجای فروشگاه بردارن.بعد دیدم افاقه نمی کنه.پاشدم بعضی چیزا رو از توی یخچال و کابینت نشون دادن،که: از اینا.

الانم هر دودقیقه یکبار تلفن زنگ میخوره که: فلان‌چیزو از کدوم نوع؟ 

بیان ببینم چه کردن.


سرفه ی تیز

میگه: مامان احساس تیزی یی، چیزی نمی کنی؟

میگم: چطور؟

میگه: آخه با دردهایی که می کشی من مطمئنم دکتر یه قیچی یی، چاقویی، چیزی توی شکمت جا گذاشته که با سرفه ، می خوره به داخل شکمت.

*

سرفه های پشت سرهم و فشار کشنده به بخیه ها بزرگترین مشکلمه. خواب ندارم.تا دراز می کشم انگار توی گلوم دو تا خار درشت از طرفین بیرون می زنه و شروع می کنن به رقصیدن. و سرفه و سرفه و ...

کلی توصیه و راهنمایی گرفتم از دوست و آشنا.  بهتر شده. اما خوب نشده. 

فکر می کردم توی بیمارستان سرما خوردم. اما ظاهرا سرفه ها بخاطر داروی بیهوشیه و دربیهوش های عمومی که  ترشحات ریه   چند ساعت در کمترین تحرک ممکنه، شایعه. 



لپ تاپ

دلم برای اون بخش از وجودم که روی مبل پذیرایی نشسته تنگه.

حتی نخواستم بیارمش اینجا که وقتای بیکاری ممتدفیلم ببینم باهاش.

کلا لپ تاپ،برام شده:  از دور ببین و سلام برسون.