-مامان مشروب چیه؟
چپ چپ نگاهش می کنم. می گوید:
-خب یعنی چی؟ مشروب چیه؟ الان توی کیمیا گفت شهرام کام فر مشروب خورده!
دو روز بعد:
-مامان..مست یعنی چی؟
چپ چپ نگاهش می کنم.می گوید:
-خب یعنی چی؟مست یعنی چی؟ الان توی کیمیا گفت شهرام کام فر مست بوده!
*
سوال های پسرک ، جواب های سخت دارد. ساده جوابش را می دهم. آقای پدر و پسر بزرگه چپ چپ نگاهم می کنند.
پسرک نشسته دارد تکرار نفس گرم را نگاه می کند.
مرجانه گلچین پشت فرمان ماشین نشسته و دارد با بغل دستی اش حرف می زند.
پسرک می گوید:
-من این خانومه رو می شناسم. سخنگوی دولته. مگه سخنگوی دولتم می تونه بیاد سریال بازی کنه؟
هرچه می گویم این خانومه سخنگوی دولت نیست قبول نمی کند و می گوید:
-به جون خودم این خانومه سخنگوی دولته!
.
.
بالاخره با یادآوری سریالهای قبلی، مرجانه گلچین رو می شناسد . می گوید:
-این خانومه توی این سریال خیلی جدی شده. اصلا بهش نمیاد!
*
وقتی بچه ات خانم افخم را می شناسد و کلا اطلاعات سیاسی اش بیشتر از اطلاعات سینمایی اش است، باید نگران باشی؟
می گویم:
-مألوف یعنی الفت گرفته شده. یعنی خو کرده. انس گرفته. از الفت میاد. الفت یعنی انس. خو. عادت...
مهناز از ته کلاس می گوید:
-خانوم می دونم. یه معنی دیگه ی الفت هم میشه خدمتکار
چشم هام گشاد شده:
-چی؟ خدمتکار؟ منظورت چیه؟
-خانوم، خدمتکار... همین کارگرایی که توی خونه ها کار می کنند. البته الان دیگه به این اسم صداشون نمی کنن. الان همون خدمتکار میگن. قدیما می گفتن الفت.
با خودم فکرمی کنم شاید سریال ترکی دیده و از اسم های آنها این تصور به ذهنش آمده که اسم همه ی خدمتکارها باید الفت باشد. اما آخر چطوری؟ یعنی یک دختر هفده ساله آنقدر عقل ندارد که بفهمد اسم یه خدمتکار را نمی شود به همه ی خدمتکارها تعمیم داد؟
هنوز دارم با چشم های پرسوال نگاهش می کنم. بعد ناگهان ذهنم جرقه می زند. کارگر...خدمتکار....
-ببینم مهناز نکنه منظورت کُلفَته؟؟ کُلفَت؟
-نه خانوم..الفت. خدمتکار خونه رو میگم
چشم هایم را توی حدقه می گردانم و می گویم:
-خدمتکار خونه اسمش کُلفَته نه الفت!
-خانم خانوما مدل شده، رفته دبی عکس مدلینگ گرفته، اونم چی!...سرلخت!!! تازه می خواد توی سریالای جم هم بازی کنه.آقا مگه ما ناموس نداریم؟ اعدامش کنید. تتیر یک 20:30 بشه. سریع!!!
-علی ضیا رقصیده و به کلاه گیس آقای مربی توهین کرده. آقا مگه ما ناموس نداریم؟ برید اعدامش کنید! تیتر یک 20: 30 بشه. سریع
-اون یکی رو بگو موهاشو قرمز کرده. رفته اون سر دنیا .عکس سرلخت گرفته.کنار جرثومه ی فساد ، آقای بازیگر هفتاد ساله ی قدیمی هم نشسته با سر لخت!!! وای..سرلخت!! آقا مگه ما ناموس نداریم؟ اعدامش کنید. تیتر یک 20: 30 فراموش نشه ها!
-عمو فیتیله ای های عامل استکبارو بگو... به آذری ها توهین کردن . اونم چی!!! بعد از بیست و چند سال نمایش های ترکی و لری و شمالی و ... امسال یادشون افتاده که ( بچه ها بیایین توهین کنیم. دورهمی می چسبه). بی ناموس ها. فکر کردن ما ناموس نداریم. اعدامشون کنید. تیتر یک 20:30...لازم نیست بگم که؟
-یادتون میاد پارسال هم یکی رو اعدام کردیم؟ اسمش (سرزمین کهن ) بود. بی ناموس بازی درآورده بودن، اسم شخصیت کمونیست شونو گذاشته بودن (بختیاری). فکر کردن بختیاری ها ناموس ندارن. دیدین چطوری اعدامشون کردیم؟ ما اینیم. تازه تیتر یک 20:30 هم شدن.
.
.
بختیاری ها آب تمیز و خانه ی گرم و نان گرم سر سفره می خواهند
آذری ها آب تمیز و خانه ی گرم و نان گرم سر سفره می خواهند
زن های سرپوشیده هم همینطور... خانه ی گرم و نان گرم و شوهری که دلش به درآمدش گرم باشد می خواهند
همه ی مردم اعم از ترک و کرد و شمالی و لر و ... خانه ای گرم و نان گرم و امنیت می خواهند
سرو صداها و هوچی گری ها و طبل های گوش کر کنِ لعنتی... جز اینکه گریه مان را در بیاورد کار دیگری نمی کند.
تنها دغدغه ی این روزهای کله گنده ها، تارموهای زنان سرکش و ساپورتهای چسبان شان است.
می توانی تصور کنی که زنان فاحشه (تصویری که از زنان سر صورت و مو آراسته به همه می دهند) اداره ی امور مملکت را به دست گرفته اند؟
می توانی تصور کنی که کشتی دزدان دریایی همچنان دارد دور و دورتر می شود و کسی جرات ندارد غنائمش را وارسی و حسابرسی کند ؟
می توانی تصور کنی که همه چیز گل و بلبل است و غلط کرده هرکی گفته ما کمبود داریم و مشکل داریم و دزد داریم و ناصالح داریم و ...
می توانی تصور کنی که این همه سرو صدا مصداق دعوا سر لحاف ملا ست تا تو حواست پرت شود و نفهمی که داری از کجا می خوری و همچنان کور و کر بمانی؟
.
.
اوهوی..... ببرید اعدامش کنید. تیتر یک 20:30 فراموش نشود:
-وبلاگ نویس دیوانه ای بخاطر تشویش اذهان چهارتا خواننده ، اعدام شد!
*
20:30 این روزها چقدر شبیه روزنامه های زرد و عوام پسند شده.
آقای آموزش - پروررش فرموده:
-چرا دانش آموز باید نمره اش کم بشود؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
-چرا دانش آموز باید غایب باشد؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
-چرا دانش آموز باید برود بیرون پسربازی؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
-چرا دانش آموز باید بیرون برود سفره خانه و قلیان بکشد؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
-چرا دانش آموز باید بد دهن باشد؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
-چرا دانش آموز باید شب تا صبح سرش توی تلگرام و وایبر و لاین و .. باشد و صبح سر کلاس چرت بزند؟ از بی عرضگی معلم هاتان است
و آقای آموزش - پررورش تصمیم گرفته یکی از همین روزها بیاید تمام دفاتر مدرسه را بیرون بکشد و معلم های بی عرضه را به صلابه بکشد و ازشان بازخواست کند.
آقای آموزش.... گفته:
-به کسی ربطی ندارد که مامان دانش آموز الکی زنگ می زند و غیبت دانش آموز را موجه می کند. معلم باید عرضه داشته باشد ، کاری کند که دانش آموز با سر بیاید مدرسه. با شوق و ذوق. با عشق و هیجان. ببینید معلم هاتان بی عرضه اند!
-به کسی ربطی ندارد که مامان و بابای دانش آموز از پسربازی هایش باخبرند و مشکلی هم ندارند . معلم باید عرضه داشته باشد و کاری کند که دانش آموز توی صف اول نماز جماعت بایستد نه اینکه دوست پسرش جلوی در مدرسه منتظرش بایستد. ببینید معلم هاتان بی عرضه اند!
-به کسی ربطی ندارد که دانش آموز با دوست های مونث و مذکرش می رود سفره خانه و قلیان می کشند و مامان و بابایش هم اطلاع دارند و مشکلی ندارند، معلم باید عرضه داشته باشد و این سرگرمی های غربی را از دانش آموز دور کنند. ببینید معلم هاتان بی عرضه اند.
و...الخ.....
آقای آموزش- پرروررش فرموده:
-برای عید غدیر باید عکس و فیلم بفرستید. باید دخترها چادر داشته باشند. مداحی و مولودی خوانی کنند. لازم نیست همه چیز واقعی باشد.باید عکس و فیلم بفرستید تا توی پرونده ی مدرسه باشد.
-ده تا دانش آموز را ببرید نماز جمعه. ازشان توی صف نماز عکس و فیلم بگیرید تا برود توی پرونده. مدرسه. حتما چادر داشته باشند.
-از نوحه خوانی محرم عکس و فیلم بفرستید تا برود توی پرونده ی مدرسه. بچه ها چادر داشته باشند.
-در مورد پدافند غیر عامل مقاله بدهید. باید برود توی پرونده ی مدرسه. چادر فراموش نشود.
به آقای آموزش - پرروررش
-ربطی ندارد که گاهی وقتها کتابهای بچه های فنی دو ماه بعد از بازگشایی مدارس به دستشان می رسد. معلم باید عرضه داشته باشد و به بچه های بی کتاب درس بدهد.
-ربطی ندارد که برای بالا بردن کیفیت تحصیلی بچه ها باید معلم با سواد استخدام شود. همین که معلم چادر عاریه ای داشته باشد کافی است
-ربطی ندارد که بچه ها در خانه هاشان امنیت روانی و روحی دارند یا نه. معلم فقط باید با چادر بایستد کنار بچه هایی با صورتی ارام و خندان و عکس و فیلم بفرستد برای اداره تا برود توی پرونده ی مدرسه!
آقای آموزش- پرروررررش ، مدیر را تهدید به بستن مدرسه می کند. مگر اینکه معلم هایش را با عرضه کند!
سرماخوردگی من مثل انرژی ست.
از بین نمی رود. بلکه: از شکلی به شکل دیگر در می آید!!!
از اول مهر تا همین الان!
آیا وقتی تمام شاگردان سال دومی ات سرما خورده اند یا تیک فلو ( take flue ) ، وقتی تمام شاگرادن سال سومی ات سرما خورده اند یا تیک فلو ، وقتی بیشتر همکارانت حتی آنهایی که هشت و نه ماهه باردارند ، سرماخورده اند یا تیک فلو ، وقتی پسرهایت سرماخورده اند یا تیک فلو، تکرار می کنم: آیا!!
آیاسرما نخوردن تو کار درستی است؟
خب معلوم است که نیست!
به همین دلیلٰ از هفته ی اول مهر سرما می خوریم و هر هفته نوع جدیدی از ویروس های عربی ، ترکی، و خلاصه تمام نقاط آسیایی را مورد آزمون و خطا قرارمی دهیم تا ببینیم این بینی زحمی و سینه ی خس خس کن و سر دردمند، راه به کجا خواهد برد. بر بالین آرامش و سکینه قرار خواهد گرفت یا همواره همنشینی با آمپولها و قرص ها و دمنوشها را ترجیح خواهد داد؟
والسلام!
باران می بارد. عاشقانه، زیبا و خواستنی. دلم می خواهد پیاده یا سواره بزنم به خیابان و باران را تماشا کنم. پیشنهاد می دهم اما سردی هوا بهانه می شود برای نرفتن و ماندن توی خانه و کشک بادمجان درست کردن. اصولا اینجا هوای دونفره طرفدار ندارد!
تن پسرک می خارد. حواسم بود که شنبه ببرمش دکتر پوست. فراموش کردم. امشب وقتی مسواک زد و داشت می رفت که بخوابد، خودش را خاراند. لباسش را بالا زدم که توی خاراندن کمکش کنم، چند تا قرمزی روی تنش دیدم. بیشتر گشتم و بیشتر پیدا کردم.
حدس اولیه ام آبله مرغان بود. یاد حرفهای پسرک افتادم که می گفت یکی از همکلاسی هایش آبله مرغان گرفته و مدام دست می کشد روی لباس بچه ها و می گوید : می خوام همه تون مریض بشین
فکر کردم لابد بیماری را گرفته.لباس پوشیدیم و بردیمش درمانگاه شبانه روزی. دکتر گفت: قرمزی ها جای گزیدگی کک یا ساس است. سوال کرد عاشورا و تاسوعا گوسفند بغل نکرده؟
بغل نکرده بود. باورم نمی شد که کک و ساس داشته باشیم. چندبار سوال کردم و خواستم مطمئن شوم که آبله و اگزما نیست. دکتر عصبانی شد و گفت: -مامان جون...این تاول ها نوک داره. وقتی نوک داره یعنی حشره گزیده. آبله آبداره. اگزما سطح رو درگیر می کنه. این جای گزش کک یا ساسه!!
حالا من ماندم با قرمزهای نوک دار روی تن پسرک. هیدروکسی زین خارشش را بهتر کرد و خوابید. فردا مدرسه ندارم. بمانم و تختش را بریزم بیرون. اتاقش را زیر و رو کنم. باید کک یا ساس را پیدا کنم.
کک؟
ساس؟
واقعا؟
الان؟
اینجا؟
خانه ی من؟
اتاق بچه ها؟
واقعا؟
من دو سال از رضا بزرگتربودم.وقتی رضا کلاس دومی بود شروع کرد با روش خاص خودش برگه های امتحانی رو جواب دادن.
وقتی جواب سوالی رو نمی دونست، جلوی سوال می نوشت : ( نمی دانم)
معلمش عصبانی می شد و دعواش می کرد. یک بار هم مامان رو خواست مدرسه.اما رضا زیر بار نمی رفت و باز هم به نوشتن (نمی دانم) ادامه می داد. وقتی بهش می گفتم :
-ننویس (نمی دانم. اصلا هیچی ننویس. چرا می نویسی؟ معلمت عصبانی میشه. انگارداری مسخره ش میکنی.
جواب می داد:
-وقتی نمی دونم باید بگم (نمی دانم) . وگرنه معلمم فکرمی کنه عمدا جواب ندادم.
×
دیشب داشتیم پیک آدینه ی پارسا رو سر و سامان می دادیم. مراقبش بودم که سوالات ر. درست بخونه و درست حلش کنه.
یکی از سوالات فارسی این بود:
(دردرس چغندرپربرکت، از کدام جمله خوشت آمده؟ آن را بنویس! )
دیدم این سوال رو جواب نداد و رفت سراغ سوال بعدی. بهش گفتم: اول اینوجواب بده. سوال رو براش بلند خوندم. و گفتم:
-خب..از کدوم جمله ش خوشت اومد؟ همونو بنویس.
گفت:
-هیچکدوم!!
-جان؟؟ یعنی چی هیچ کدوم؟؟
-خب از هیچ جمله ش خوشم نیومد دیگه. آخه این یه داستان معمولیه. من باید از چی ش خوشم بیاد که بنویسم؟ از هیچ جمله ش خوشم نیومد دیگه. الکی بنویسم خوشم اومد؟ هیچ جمله ش برام جالب نبود!
داشت حق به جانب حرف می زد. من هم حق به جانب گفتم:
-خب بنویس هیچکدام!
×
البته بعدش تصمیم مشترک گرفتیم که این جمله رو بنویسه:
(چغندرک..چغندرک..آی شیرینک..از دل خاک بیرون بیا...به یک تکان..یا دو تکان..یا سه تکان...)
یک نفر با اسم خودم برایم این پیام را گذاشته:
سلام
خوبی پروانه
چه خبر
بهتر شدی
تبریک بابت کتابت
یکیشو واسم امضا بزن بفرست
بچه ها خوبن؟
مراقب شوهرت هستی؟
مواظب منم باش
خیلی به من برس
ورزش رو فراموش نکن برای من خیلی مفیده
به گیاهامم برس
اون آناناست رشد کرد؟
چه حالی داره این نامه
یعنی اسم و فامیل خودم را بجای فرستنده ی نامه نوشته و برای من از طرف خودم اینها را نوشته. البته اسم خودش را هم آخر پیامش نوشته.
خواستم بگویم که حالم را خیلی خوب کرد. ممنون
کلی به این خلاقیت نژادی خندیدم.
راستی آناناس..
توی خاک کاشتمش. اما گندید. کاش توی همان آب نگهش می داشتم. طفلی سبزکم را دستی دستی کشتم :(