در دوران حکومت موسولینی بر ایتالیا گروهی از روشنفکران در حال مبارزه با مصادیق ظلم و تبه کاری فاشیسم اند. پیترو سپینا مبارزی است که در پی تعقیب و گریز به کشورهای اروپایی متعدد پناه برده و اینک با صورتی که با تنتور ید سوزانده تا پیر و سال دار به نظر برسد و توسط حکومتی ها شناخته نشود، پنهانی به سرزمین مادری و روستایی در نزدیکی محل تولدش آمده . نگاه او به زندگی اخلاق و مذهبی و اجتماعی کافون ها ( روستاییان فقیر- دهاتی های بی چیز) داستان نان و شراب و دانه ی زیر برف را شکل می دهد.
سپینا از خانواده ای ثروتمند و مورد حسد و بغض دیگر ملاکان منطقه است. این خانواده ها برای برخورداری از امتیازات اجتماعی مدام در حال توطئه چیدن برای یکدیگرند. از لو دادن محل سپینا ابایی ندارند و آن را امری مقدس می پندارند. این مساله در میان کافون ها نیز رایج است. آنها چنان در خرافه و باورهای بدوی غرق اند که ظلم آشکار حکومت در مورد خود را نمی بینند و برای افشای محل اختفای فرد متواری و گرفتن جایزه ( ولو فقط تشویق) از این باورهای خرافی آسمان ریسمان می بافند تا کار خود را توجیه کنند.
نگاه انتقادی سپینا به باورهای مذهبی و اخلاقی و اجتماعی جامعه ی روستایی و شهری ایتالیای آن دوره، در خرده روایتهای خواندنی که سرتاسر دوکتاب را آراسته مشهود است.
سپینا در نهایت آدم ماندن و دل بستن نیست. محبت هیچ زنی او را پایبند نمی کند. او اهل نگاه و اندیشه است. متمایل به ساختن ویرانی های حاصل از ناآگاهی مردم. اما همواره این عامه ی مردم اند که پیروزند. مردمی آلوده به خرافه، تعصبات مذهبی، حدود و صغور اخلاقی غیر متمدنانه و غیر انسانی و مجازاتهای سریع و منتهی به پشیمانی.
برای درک بهتر و دریافت کامل آنچه نویسنده قصد داشته به خواننده منتقل کند، خواندن هر دو کتاب را پیشنهاد می کنم.
نان و شراب
دانه ی زیر برف
اینیاتسیو سیلونه
سلاااام رسیدن بخیر کجایین دیگه امیدی نداشتم وبلاگتونو به روز کنید شانسی سرزدم بابا یه خبری چیزی یهو اینطوری نمی نویسین ایشالله که سلامت و شاد هستین
سلام عزیزم.
ممنونم که منو یادتون بود.
حال خوشی نداشتم این چندماهه. مثل خیلی هامون.