پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

فوش ( دیدین فحش رو فوش می نویسن؟)

از عوارض جسمی کرونا رها شدیم و عوارض روانی و روحیش همچنان بر ما مسلطه. من و پسربزرگه دچار افسردگی ویرانگری شدیم که شخصا دلیل موجهی براش پیدا نمی کنم. در کنار اینکه دوره ی قبلی تجدید دارو از دکتر خواستم آسنترا رو با قرصی که عوارض کمتری داره عوض کنه، بخشی از این حس ناامیدی غالب رو متاثر از تعویض دارو و بخش اعظمش رو کرونا می دونم.

صبحها با لب و لوچه ای آیزون بیدار میشم انگار همین الان منو از توی استخر افسردگی بیرون کشیدن و دو ساعتی از روز باید بگذره تا حال و احوالم نرمال بشه و توان این رو داشته باشم که به پسرجان دلداری بدم که غصه نخور بچه... اثرات کروناست.

نگم که مدام گورستان کهنه می شکافم و آدمها و رفتارها و حرفها رو مرور می کنم و حرص می خورم.

از سال 99 خیلی هم بی تربیت شدم و توی ذهنم و گاهی زیرلب، طوری که صدا نداشته باشه و  شنیده نشه، ناسزاهای دور از شان آدمیزاد میدم به همه. هنوز به فاز ناسزای مربوط با ناموس و کیان ملت صعود ( نزول؟ سقوط؟ )نکردم اما همینهایی که میگم هم اسباب شرمساری من در هیبت آدم قبل از سه سال پیشه.

 الان شرمساری؟ نه. ابدا. بلکه ایمان دارم که خیلی هم دارم مودبانه و با وقتا و متانت ناسزا میگم و اصلا  دارم جوک و لطیفه تولید می کنم تا فحش.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.