پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

جن و پری

دختر کوچولوی موفرفری قشنگ گفت: من از هیچی نمی ترسم. فقط از جن و پری می ترسم.

پسرک  کوچولو گفته بود من از سگ ها می ترسم. از سگهای گنده خیلی زیادتر می ترسم. و دختر جن و پری را گفته بود.

بچه که بودم جن و پری و قصه هایش مرگم بود. به پای آدمها نگاه می کردم مبادا سم داشته باشند و جن و پری در جلد تن شان فرورفته باشد.

فکر کردم بچگی هام با قصه های ترسناکی که دخترهای بزرگتر گفته بودند اینطوری ترسناک و وهم آلود سپری شده و الان همان کار را با بچه ها و نوه هاشان می کنند.

الان و جن و پری؟؟؟

آدمیزادِ الان دست هرچه شیطان و ابلیس و هیولا را از پشت بسته. جن و پری طفلی کجا ترس دارد؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آرمناک.آرشا جمعه 19 آذر 1400 ساعت 21:35

سلام ...
عرض ادب ...
امیدوارم خوب باشی و بلا به دور ...
امان از دست این آدمها ...
جدیدن کسی رو نمیشه شناخت ...
هر ثانیه یه رنگی میشن ... نمیشه رنگشونو تشخیص داد ...

سلام
چه میشه کرد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.