گفتم برای جنایت و مکافات یادداشت نقد و معرفی ننویسم. آنقدر از این کتاب حرف زده شده که هرچه بنویسم تکرار مکررات خواهد بود. از جادوی توصیف و صحنه پردازی و ابعاد روانشناسی داستایوفسکی بگویم یا از آدمهایی که هر کدام در شرایط خود، کار درست را انجام داده اند و مستحق سرزنش و مجازات نیستند. ابدا منظورم راسکلنیکف نیست.که کشتن آدمها را به هربهانه و دلیلی مجاز نمی دانم.
برویم سراغ شخصیتهای دیگر کتاب.
سویدرگالوف، مردک پدوفیل که در خواب و بیداری دنبال لبهای صورتی و صورت بچگانه می گردد و از روی پا نشاندن دخترکان کم سن و سال ارگاسم می شود، بسی جانی تر از راسکلنیکف است.
سونیا که کودک تن فروش شده حجم وسیعی از همدردی و سمپاتی در خود دارد و آن را برای همه ی اطرافیانش خرج می کند.در حالیکه از طرف جامعه ی دامان برچیده مورد طعن و لعن است.
داستایوفسکی درخشان است. ستاره ی پرنور ادبیات است.
کتاب را صوتی شنیدم.
اسامی خوش آهنگ کتاب:
راسکُلنیکوف
سوییدِرگالوف
رازومیخین
لِبزیانتیکوف