پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خواب بود

خواب ص رو دیدم. زنده شده بود و توی خونه ش تنها زندگی می کرد. از پشت تلفن ازش پرسیدم کی کارهات رو می کنه؟ کی می بردت حموم؟ کی غذا می پزه؟ گفت خودم می کنم. کسی نیست.

به آقای همسر گفتم بیا بریم پیشش. این بیچاره رو تنها گذاشتن باز. کارهاش رو خودش می کنه. آخه چطوری؟ مگه می تونه؟ مگه جونش رو داره؟ از روی تخت هم نمی تونه بلند بشه که. بیا بریم کارهاش رو بکنیم.



یعنی توی خواب هم من ادب نمیشم و درس عبرت نمی گیرم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.