پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بیخوابی

حتی از خوابهای قشنگم متنفرم.

از حوض پرآبی که دسته دسته رزماری نوارپیچ شده تویش خیس می خورد، از زمین سبزی که پر از گلهای وحشی است.از خیابان پردرختی که جان می دهد برای پیاده روی صبحگاهی و شامگاهی. از سرزمین های ناشناخته ای که ناگهان وسطش سبز شده ام و دارم از خوشحالی و هیجان می میرم.از پنجره ی پرنوری که رو به درخت باز می شود.

از خواب هام متنفرم.

از سرمن، از خیال من،  از ساعتهای بی جانی من بروید و دور شوید.

نمی خواهمتان.

در طول روز ، ناگهان که ذهنم روشن می شود به یک تصویرآنی از خواب، رد گم می کنم. نمی خواهم به یاد بیاورم که چه دیده ام.

دل بستن به خواب و خیال جز رنج و اندوه چیزی ندارد.

گم شوید از من.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.