با بچه ای( بخوانید فرزند..) که می خواد عادی سازی کنه و سکانس های اونجوری رو که در حضور خانواده نمیشه دید و نباید دید رو خانوادگی ببینه و نمی فهمه که حریم و مرزها رو باید رعایت کرد و میره توی اتاقش و در رو می کوبه و متلک بار آدم می کنه که بلد نیستیم امروزی باشیم و می ترسیم از تغییر کردن، چه باید کرد؟
حالا همچین بچه هم نیست. جوان رشید و برومندیه. اما در هر حال پدری گفتن، مادری گفتن، شرم و حیایی گفتن.
نگفتن؟
اصولا بچه ها وقتی خودشون چیزی رو کشف می کنن فکر می کنن مامان باباها از هیچ چیز خبر ندارن و فکر می کنن لک لک ها بچه هاشون رو آوردن و با روش های صدا و سیمایی ( یکی روی مبل ، یکی در اتاق) با هاگ و گرده افشانی فرزند آوری کردن و الان اینا رسالت دارن که روشهای جذاب و نوین آمیختن رو به اولیا یاد بدن و اونها رو از ظلمات جهالت و نادانی دربیارن.
و از همه بدتر... معتقدن مامان باباها در طول عمر گهربارشون فقط دعای سحر خوندن و فیلم مختار و کتاب داستان راستان رو خوندن و آن چیزهای دیگر رو فقط همین جوجو ها کشف کردن و ازش خبر دارن.
بقیه رو نگم دیگه .