پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

فراموشی

بعد از زایمان دوم به وضوح کاهلی و کندی حافظه م رو لمس کردم. هم از اشتباهی انجام دادن بعضی کارها( کتری جوش رو توی یخچال گذاشتم. قوری رو بدون چای از آب جوش پر کردم و روی کتری گذاشتم که دم بکشه و ...) هم به یاد نیاوردن بعضی آدمها و اعداد و ...هر چه هم می گذره این موضوع ملموس تر میشه.

اوایل خیلی نگران بودم. که یعنی چی که تازه اول سی سالگی حافظه م ضعیف بشه. یعنی چی که اینو یادم بره. اونو یادم بره. به این در و اون در زدم. کلی مطلب خوندم. با کلی آدم حرف زدم.اما همچنان نگران و ترسان.

یکی دو سالیه که بهش اهمیت نمیدم.رمز کارت یادم بره، اسم بیمه تکمیلی یادم بره. شماره پرونده پزشکی یادم بره.سیمکارت هدیه رو کجا گذاشتم؟ رم گوشی کجا منو یادش رفته؟این خانومه یا آقاهه که اینقدر قیافه ش آشناست کیه؟فلان کتاب یا فیلم موضوعش چی بود؟ صنایع ادبی چیا بودن؟ آرایه ها و مجازها چیه؟ هفت تا ثلاثی مجرد رو یادم نیاد.قرصم رو امروز خوردم یا فردا باید بخورم؟ ته ته همه ی اینها یه چیز میگم: خب یادم نیاد. که چی؟ مگه همه چیز باید یادم بمونه؟

پذیرشه یا انکار...بهرحال این رویه رو در پیش گرفتم و راضی ام.

اینکه ین دوروز بیشتر موندن و قسر دررفتن از تا کدوم فردا از کرونا بیشتر حجم فکر و خیالم رو گرفته هم بی تاثیر نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.