پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ماتیک سبز مکه ای

بعد از هفتم چند تا از رژلبهای  سانتی مانتال مامانو آورده بودم.خواهرکها از استانبول براش خریده بودن.  الان یکی رو زدم.نشستم پشت لپ تاپ، روبروی آینه. اگه بود می گفت ( این چه بهت میاد. می خواهیش؟ مال تو. برش دار.) بعدم چپ چپ نگاهم می کرد شاید. بلکه هم زیر لب می گفت (هرچی دارم رو  ازم می گیرن دخترهای پررو.)یا( مگه خواهرت برای تو نیاورده؟ همین دوتا رم هم از من می گیرین؟)

یکی مامان، یکی این دختر دومیه ش دوست داشتن همیشه ی خدا لباشون سرخ باشه. در تمام بیست و چهارساعت شبانه روز. چندسال قبل سفارش داده بود دخترخاله م  یک پک رژ بیست و چهارساعته از جنوب براش بیاره. من که دیدم گفتم وای این همه می خوای چیکار آخه؟ همه هم یک رنگ. چهار تاش رو داد به من. گفت ماتیک مکه ای بزن.صبح بزن، پاک نمیشه تا شب .کیف کن.

صبح ها که میرم پیاده روی، بعد از ضدآفتاب، به لبهای پشت ماسکم، ماتیک سبز مکه ای می زنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم یکشنبه 31 مرداد 1400 ساعت 23:21

امان از این ماتیک مکه ای‌ها، هنوزم مترو می‌فروشه

مال مامان از پاکستان اومده بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.