پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خوبم


ترمه

دومتر پارچه سیاه

از خونه زنگ زده بودم بیمارستان. شماره رو از نت درآوردم. کدهای دستوریش رو زدم تا به سی سی یو وصل شدم و حالش رو پرسیدم.گفتن دارن احیاش می کنن.حالش وخیمه.

بهم گفت چه خوب که تونستی از توی خونه خبرش رو بگیری. ما بودیم می اومدیم دم بیمارستان و اینجا سراغ به سراغ می رفتیم ببینیم‌چطوره.


فکر کردم تجربه چه چیز جانکاه دردناکیه. تجربه ی خبرگرفتن از بابا و مامان در بخش های مختلف بیمارستان بعد از بارها حضوری رفتن و رسیدن به راه ارتباط تلفنی با آی سی یو و اتاق عمل و بخش و ...


از خیابون صدای ترمزکشیدن وحشتناک ماشین اومد.بعدش صدای داد و هوار و فحش یک مرد. بعد گازدادن پرصدای ماشین.

فکر کنم دارن تو خیابون بکی رو زیر می گیرن. بعدش فرار کنن. شاید دوباره برگردن.شاید چندبار قصد کنن طرفو زیر بگیرن.

یکی گوشی رو از دست من بگیره.

دور پارچه سیاه رو بدوزم؟ دومتر کافیه برای روی میز پذیرایی سر خاک؟

برای ما کی اینکارها رو کرده بود؟ چرا نفهمیده بودم. چطور انجام شد و تموم شد؟ صاحب عزا که میگن کدومه؟ اون یا این؟


چقدر حرف می زنم باز.

یکباری که مینا پرسیده بود( تو خوبی؟) و گفته بودم آره. گفته بود از پشت سر هم پست گذاشتنهات معلومه که خیلی خوبی.


خوبم.

خوبم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.