پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آخر ماجرا

جمعه برای ص خونه جدید گرفتیم. آقای مبلی بشدت مخالف بود. از پارسال مخالف بود. می گفت همینجا خوبه. خونه  بشدت نم داشت. دستشویی بیرون بود. حمام تمیز نبود. یک خونه ویلایی فرسوده که گرما و سرماش بخاطر ساخت قدیمی و نامناسبش به سختی تامین می شد.

مبلی در آخرین مقاومتها گفت: پس من خودم یه خونه می خرم. صد تومن کم دارم. تو بهم بده که بخرم. بعد میدم خواهرم ساکنش بشه. کرایه هم به خودم بدین. بجای اینکه به صاحبخونه بدین. بنا بود اگه پول پیش خونه ص کم بیاد ما  مقداریش رو تامین کنیم. که بهانه از مبلی گرفته بشه و هی نگه با این پول خونه پیدا نمیشه. حالا مبلی می خواست چندبرابرش رو بگیره برای خودش خونه بخره.

چندتا خونه ی اجاره ای دیدیم و یکی رو قرارداد بستیم که تا هفته بعد اسباب کشی کنیم.همونجا مبلی به ماها تغیر و خشم کرد که: می خواستم خونه بخرم. نذاشتین.

جمعه شب  نوبت مبلی بود بره پیش ص بمونه. دیروز ، شنبه ظهر پرستار زنگ زد گفت حال ص خوب نیست. فکر کنم سکته کرده. سریع رفتیم . سراغ دکتر در منزل رفتم. دکتر ازم شرح حال گرفت و گفت سکته ست. اومدن من فایده ای نداره. آمبولانس بیاد ببره ش بیمارستان. اومد. بردیمش. بستری شدنش چندساعت طول کشید.الان تماس گرفتم  با سی سی یو. گفتن از شش صبح دارن سی پی ارش می کنن و حالش وخیمه. شک ندارم مبلی دوشب قبل که رفته پیشش بمونه باهاش جر و بحث کرده و داد و هوار راه انداخته و توهین و ... و دوباره باعث سکته ش شده.سری قبل هم که ص رو نیمه جون پیدا کردیم و دیگه مرتب سراغش رفتیم و زنده ش کردیم؛ همین کار رو باهاش کرده بود.سکته کرده بود و سه روز افتاده بود گوشه ی خونه.بعد از سه روز رفته بود سراغش ببینه نمرده هنوز. زنگ زده بود به برادرزاده هاش.گفته بود فلانی داره می میره. بیایین آماده باشیم برای کفن و دفن.

این بار ص جون سالم در نمی بره. خیلی ضعیف تر شده.

جونم دردمنده. روحم زخمیه. کاش تمام بشم. کاش دیگه با این هیولاها ربرو نشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.