پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ماهی ها

انگار کن دو تا ماهی که از آب بیرون افتاده باشند و هی دُم بزنند و از بی آبی به حال مرگ افتاده باشند. دسته ای زنبور را تصور کن که افتاده باشندبه جان این دوتا ماهی که دارند جان می دهند. هی نیش می زنند به جان بی جان آن دو موجودی که هی بالا و پایین می پرند و دنبال آب می گردند که بتوانند آرام بگیرند.

دوتا پاهام بیقرارند. دوتا ماهی اند بیرون افتاده از آب. هزار هزار زنبور دور و برشان وز وز می کنند و هی نیش فرو می کنند در عمق استخوان هاشان.پاها را پنج سانت، ده سانت، بلند می کنم و می کوبم روی تشک، روی زمین، انگار که خواسته باشم زنبورها را از ماهی ها دور کنم. نمی روند. نه زنبورها می روند نه ماهی ها.

دوتا ماهی اند بیرون افتاده از آب. هی بلندشان می کنم. می کوبم روی زمین. هی دُم می زنند برای رسیدن به آب و نفس راحت کشیدن.

درد سه حرف است اما هزار هزار کلمه سنگینی می کند به جانم.

خواب را ، خوراک را، بیداری را، نشست و برخاست را زهر کرده اند.زهر هلاهل.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.