پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

سلامتی چشم قرمزا

اینکه سال هاست وقت تبریک تولد و تبریک عید ، اول آرزوی سلامتی می کنم برای کسی، مال اینه که به حسرت به سلامتی فکر می کنم. توی این چندسالی که به شکل های مختلف سلامتی جن شده و من بسم الله، به دور و بری هام که  به دلیلی، نزدیکن بهم، مدا میگم مراقب خودشون باشن.از جسم شون محافظت کنن. نذارن جسم خائن و رفیق نیمه راه، فوری فرسوده بشه. می دونم که کسی گوش نمیده و هرکسی مطمئنه روش زیستی خودش درسته. خودم هم همین بودم.

چندماهه که زندگی کردن بدون درد برام آرزو و حسرت شده. تصور این همه درد مزمن هم برام نشدنی بود چه برسه به عینی و واقعی شدنش. مدل راه رفتنم عوض شده. مثل آدمهای مسن قدم های کوتاه و بی حال برمی دارم. گام هام تپ تپ کوبیده میشه به زمین. قشنگ حس می کنم هشتاد ساله ام و همین الانه که زمینگیر بشم. فقدان هورمون و این همه عوارض؟ لعنتیا اینا رو دیگه بهم نگفته بودین. جالبه که بخاطر ریسک بالای سرطان خانوادگی، مصرف هورمون هم برام ممنوعه.بعبارتی همینه که هست.

قبلا از هرچی دلم می گرفت و غصه م می شد گریه می کردم. الان گریه اونقدر دورو غریب شده که به خودم می گم اون وقتها گریه می کردی که چی؟ چه دردی ازت دوا می کرد؟ چشمهای قرمز و ورم کرده جز چند روز کلافگی چی می آورد برات؟

تنها چیزی که الان از ته دل می خوام، خوابیدن بدون درد و بیدار شدن بدون درد و کلا چندساعت سپری کردن بدون درده.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.