پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شراره جانم...

صنم لیلا از صبای لیلا پرسیده بود مردن چطوریه؟

من مُردم. تیر نود و هفت پشت در اتاق عمل، شراره از اهواز زنگ زد. اول از بابا پرسید. گفتم دارن می برنش عمل. هنوز چهلم مامانش نشده بود.مامانش سر روی زانوی شراره از این دنیا رفته بود.با کلی زخم و بیماری جگرسوز از جنگ خوزستان.یکی دو هفته بعد که بابا توی خونه بود و خبرِ ساعت به ساعتش می گفت حالش بدتر وبدتر میشه، من مثل جغد بدخبر به دختر اهوازیا که احوالپرسم بودن حال بابا رو می گفتم. شراره  باز زنگ زد. توی اتاق کوچک پسرک قایم شدم که صدای گریه م نترسونه کسی رو. به شراره گفتم: شراره بابام داره می میره. شراره مردن چطوریه؟ درد داره؟ آدم خیلی درد می کشه موقع مردن؟ دعوام کرد. گفت بجای این سوالها برو پیش بابات. برو پیشش بمون تا آخرین لحظه. برو که بعد پشیمون میشی از نرفتن.دیگه هم از این سوالها نپرس.

صنم که از صبا پرسید مردن چطوریه؟ دلم فرریخت. خودم فروریختم و از همون اول تا آخر کتاب با بغض وحشیانه ای قصه رو خوندم. از همون جمله ی (مردن چطوریه) خواستم به شراره پیام بدم و ... خواستم چیزی بنویسم و در مورد این جمله هه بگم و ...

نیمساعت نیست که فهمیدم. همون ساعتها، همون ساعتهای ویرانگری که من جمله رو خوندم و یاد شراره توی دلم جوشیده، همون بارها و دفعاتی که صنم لیلا  از کیفیت و ماهیت مردن پرسیده از صبای لیلا، شراره ، شراره ی خونگرم دلسوز مهربون، همکلاسی خوزستانی دبیرستانیم فریاد می زده، صورت می خراشیده از سوگ همسر. از جنایت کرونا. جوجه گنجشگ تنهاش یلدا، می لرزیده و گریه می کرده از فقدان پدر.پسرش هنوز بی خبره.

لیلا...لیلا جان... قصه تموم شد. تو به من بگو مردن چطوریه؟ درد داره؟ بعد چهارم و پنجم و ششمی وجود داره که آدمِ مرده توش بقا داشته باشه؟ ماده و انرژی جهان مقدارثابتش به نگهداری جرم روانی بابای من و مامان من و مامان شراره و همسر شراره قد میده؟ رفتگان ما مثل سایه دور و اطرافمون حضور دارن؟ گردوهایی که می خوریم ، توت هایی که می خوریم، رگ و ریشه ی بند ناف عزیزانمونه؟ فیزیک چی میگه این وسط؟ برای تسکین فریادهای جگر خراش بازمانده ها درمانی داره؟ چرا من باید الان کتاب رو دستم بگیرم و عین جمله ای که به شراره گفتم توی قصه ت باشه؟( سال نود و هفت. سالی که صبای لیلا مرده، تابستون نود و هفت که بابای من و صبای لیلا انگار با هم رفتن).روحم آشفته ست لیلا. دلم آشوبه شراره. سرم آتشفشانه بابا.چشمام خونه مامان. لیلا... شراره رو با چی میشه آروم کرد؟من چطوری آروم شدم؟ مردم چطوری آروم میشن؟شراره سال تحویل به  اکسیژن وصل بود توی بیمارستان از کرونا.چقدر لرزیدیم و ترسیدیم براش که خدا نگهش داره برامون.چقدر جوک گفتیم و از  اعضا و جوارح دردمندم دلقک بازی درآوردم براش که زیراکسیژن بخنده و دوام بیاره.  لیلا درخت گردوی دخترهای قصه ت کجاست؟ می خوام برم زیرچترش بشینم زار بزنم. گردو مغز کنم برای نیوتن صبا و زار بزنم. لیلا سر رشته ی قصه ی تو و من از کجا در اومده؟ به کجا میره؟


نیوتن زیر درخت گردو

کتاب جدید لیلا صبوحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.