پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آشفته

چندسال قبل که کتاب شعرم درآمد،دخترهای مدرسه ازم گرفتند و بردند خانه هاشان. کیف و لذت اولین کتاب یک طرف، اشتیاق اینکه از بین این دخترها اهالی شعر و شاعرانگی را کشف کنم یک طرف. فردای روزی که کتابها را بردند از هرکدام شان پرسیدم دوست داشتی؟ یا: نظرت چی بود؟

یکی شان گفت: مامانم هم خوند. گفت خانوم تون چقدر آشفته ست.

فکر کردم شاید حال و هوای شعر را نمی شناسد شاید توی فضای شعر عاشقانه ی معاصر نفس نمی کشد. شاید ...

الان اصلا و ابدا به این چیزها کار ندارم. فقط از ته دل حسرت می خورم به آنها که نه آشفتگی دارند، نه می فهمندش نه دلیلی برای وقوعش می شناسند.

تمام زن هایی که کلمه ی آشفتگی را بلد نیستند مورد رشک و حسد منند. 


#پروانه_سراوانی 

#صبحانه_ی_دو_نفره 

#نشرمایا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.