حالا که پر از کلمه ام و امکان ثبتش در محل مناسب نیست، بذارین خرج اینجا بکنم.
یک پارکبان جوان و مست و ملنگ توی پارک هست که بارها دیدم روی چمن دراز کشیده و ز غوغای جهان فارغ طور، یا دستش توی بینی شه یا چشماشو بسته.
امروز صبح روی شکم دراز کشیده بود و با چشمای بسته ، انگشتش توی بینی می چرخید و ...
جاروش هم کنارش روی چمن.
چند دالان اونورتر، چند پیرمرد پاکبان،زباله های روی چمن و برگهای روی سنگفرش رو با دست و جارو جمع می کردند.
یکگروه دختر و یکگروه پسر نوجوان توی فضای باز پارک ردیف شدن و شروع کردن به نرمش و دو.
مربیهاشون ایستادن وسط و بچه ها دور محوطه می دویدن.
کیف کردم از دیدن شون.
امیدوارم فردا خبر منتشر نشه که پارک فلان، محل فسق و فجور شده و دختر و پسر در هم می لولن و ...
خداکنه این مدل معاشرتها بیشتر و عادی بشه.