پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

قصه های پارک


حالا که پر از کلمه ام و امکان ثبتش در محل مناسب نیست، بذارین خرج اینجا بکنم.


یک پارکبان جوان و مست و ملنگ توی پارک هست که بارها دیدم روی چمن دراز کشیده و ز غوغای جهان فارغ طور، یا دستش توی بینی شه یا چشماشو بسته. 

امروز صبح روی شکم دراز کشیده بود و با چشمای بسته ، انگشتش توی بینی می چرخید و ...

جاروش هم کنارش روی چمن.

چند دالان اونورتر، چند پیرمرد پاکبان،زباله های روی چمن و برگهای روی سنگفرش رو با دست و جارو جمع می کردند.


یک‌گروه دختر و یک‌گروه پسر نوجوان توی فضای باز پارک ردیف شدن و شروع کردن به نرمش و دو.

مربیهاشون ایستادن وسط و بچه ها دور محوطه می دویدن. 

کیف کردم از دیدن شون.

امیدوارم فردا خبر منتشر نشه که پارک فلان، محل فسق و فجور شده و دختر و پسر در هم‌ می لولن و ...

خداکنه این مدل معاشرتها بیشتر و عادی بشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.