ظاهرا همه بجز خانواده ی ما رفتن سفر. به تمام نقاط ایران.
ساختمان که کاملا خالیه.
دوست و آشنا و فامیل هم طبق روایت استوری ها و پستهاشون مشغول جوج و نوشابه در جاده شمال و جنگل های مکان مذکور از کرانه ی شرقی تا غربی دریای خزر می باشند.
آخ چقدر دلم هوای سفر داره. دلم جاده می خواد . گنبد می خواد. مامان و بابا می خواد. خونه ی خالی و پر از غم شون رو می خواد.
فکر کنم کامنت قبلی یادم رفت اسم بنویسم

مام نشستیم خونه هیچ کجا نرفتیم.
فکر کنم، ما فقط جدی گرفتم
چون دوستان و آشنایانی که همه رو سرزنش میکردن، چرا نمیمونند خونه
الان خودشون در دامان جنگل های شمال لحظات رو می گذرانند
فقط دوست دارم ببینم روشون میشه، بالامنبر برن که ملت خونشون میخ داره یا چی
هچی .با قیافه ی حق به جانب میان میگن حالا ما دو سه روز رفتیم. ناقل نبودیم که. بیمار هم نبودیم. ولی ملت اصلا رعایت نمی کنن


ما رو هم اضافه کنید
ای باریکلا