پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پیاده

کرامت به ظاهر اهل اندیشه و بینش است. در دانشگاه تهران درس می خواند و پیرو یا فریب خورده ی گروه های سیاسی پیش و اوایل انقلاب است.اما از مدارا و رحم انسانی هیچ سرش نمی شود. بددلی و شکاک بودنش ،انیس را پشت در بسته ی اتاق به قضای حاجت روی قابلمه ی مسی ناچار کرده و بد دهنی و دست بزن داشتنش با آنچه می خواهد از آرمان انقلابی نشان بدهد، مغایرت اساسی دارد.او به انسان باور ندارد و همه وسیله اند برای سربلندشدن او در مرام و مسلکش.

انیس زن مطبخی و سنتیِ راضی به قضا، مردی که شمر باشد را بیشتر خواهان است تا مرد دل رحمی که گاه گریه کند و به عذرخواعی،دستبوس زنش باشد. کنار مادر بیوه و خواهران شوهرنکرده اش، یادگرفته از شکمشان بزنند تا برادر یکدانه شان را پروار کنند و شمری بشود برای خودش. مردی گفته اند، زنی گفته اند.

انیس نان خشک دورریختنی نانوایی و سیب زمینی- پیاز دورریز تره بار را به خفت و منت از جای جای تهران جمع می کند تا از گرسنگی نمیرد. پسری که مثل سیب قاچ شده با پدرش مو نمی زند را از چنگ پیرمرد بچه باز نجات می دهد و سفت و سخت ایستاده به زنده ماندن و سرپا بودن تا درس عبرتی بدهد به آنها که به زنا و بدکارگی  متهمش کردند. 

انیس انگار نسل انقلاب است که ناخواسته در طوفان بگیر و ببندها فقط سیلی و لگد و مشت خورد و گرسنه ماند و موهاش سفید شد تا مدعیان آرمان نجات بشریت در حصار شخصی شان پروار شوند و به فراغت پیر شوند و سرآخر با وقاحت بگویند: چه کاری می تونستم برات بکنم که نکردم؟

خوار بودگی و پذیرش سرشتی حقارت از جانب انیس، بزرگترین عامل ادامه ی این روند است. تا وقتی انسان و جامعه خودش را لایق بهترین و برترین ها نداند، کسی تلاشی برای بهبود اوضاعش نمی کند بلکه امکانات و حقوق اولیه اش را نیز سلب می نماید.

قصه ی انیس بظاهر قصه ی زنی عامی و توسری خورده است اما در نگاهی وسیع تر، قصه ی جامعه ای ست که آرمانخواهی نجاتش نداد و گرسنگی همچنان گرده هاش را به درد می آورد و او همچنان راضی به قضاست و با نفرین و توسل می خواهد عامل بدبختی اش را مجازات کند. که البته راه به جایی نمی برد و در نهایت قربانی همان کسی می شود که به عمد و از روی اختیار، پروارش کرده.

پیاده

بلقیس سلیمانی

نشرچشمه

_جملات دعایی( نفرین) بهترین منتقل کننده های احساسی داستان اند.

_پرداختن به جزییات انیسِ محبوس در اتاق درخشان است.

_انیس بیچاره ی مرد است.نه بابت عاشقی یا نرینگی او، بلکه از باب ذلیل خواهی جنسیتش در برابر جنسیت مردان.

_و آن که پیاده است و پیاده می رود،انیس است.



دانلود و خرید کتاب پیاده | بلقیس سلیمانی | طاقچه

نظرات 2 + ارسال نظر
اعظم جمعه 13 فروردین 1400 ساعت 15:56

خب یواشکی اسم اونا رو هم بگین

گناه دارن. نویسنده هاش براشون زحمت کشیدن خب

اعظم سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 15:48

سلام
این رمان رو عید پارسال خوندم، دوست داشتم، اما نمی‌تونم بگم بیشتر از بقیه کارای خانوم سلیمانی بود، یا نه.
راستی یه سوال
سال۹۹ چندتا کتاب خوندین؟
می خوام ببینم سالی چند کتاب می خونید

من همون سال انتشار خریدم . اولین رمان سلیمانیه که اینقدر با تاخیر می خونمش.
نمی شمرم کتابای خونده شده م رو. حدودی هم نمی دونم واقعا
فقط اونایی که بپسندم رو در موردش می نویسم.
گاهی هم کتابی رو دوست دارم اما به دلایلی نمی نویسم ازش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.