پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

هیولا

میگم: دوباره بشور. ته ظرف هنوز لکه مونده.

میگه: همه ش داری با دشمن فرضی می جنگی ها...! کو؟ لکه کو؟



به همین موجود امروز میگم: بسه،اینقدر سیم نکش ته ظرفو. خط انداختیش. مگه لکه ش نرفت؟

میگه: نه عزیزم.لکه نداره که.  دارم با دشمن فرضی می جنگم.



خدا سر و کار مامانها رو با بچه هیولاهای حاضرجواب نندازه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.