پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

چشماتوودرویش کن پری


تا حالم بهتر میشه بیام نقل حکایت کنم :


توی سالنی که به اتاقهای عمل متعدد منتهی میشد،با بسته ی پمپ درد توی دستم ،منتظر بودم دکتر امضاهاش رو بکنه و ببرنم داخل اتاق.

ترس و دلهره هه هنوز بود. و چی حواسمو پرت کرد؟

دیدن رنگهای جذاب لباس های پرسنل اتاق عمل.

آبی فیروزه ای،آبی زنگاری،آبی کاربنی،آبی آسمونی

سبز سدری،سبز ماشی،سبززمردی،سبزیه طوری که اسمشو نمیدونم...

چشمم دنبال سر پرستارهای خانم و آقایی می رفت که لباسهای رنگی رنگی خوشگل داشتن.

یه آن به خودم گفتم: چه خوب که رنگها حالت رو خوب می کنن و چه خوب که اینجا مثل حوض نقاشی،رنگارنگه.


نکته: تمووووووم پرستارهای اتاق عمل بلااستثنا، بلااستثنا،  در نواحی قابل مشاهده برای من، حسابی،حسسسسابی پروتز و سیلیکون و ... 


خلاصه بعله!


خلاصه راه که می رفتن، حواسم از رنگها پرت می  شد و ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.