پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

با همه پوچی از تو لبریزم

و باز من که رفتم یه عالمه کاموا خریدم که پتو ببافم برای اهل و عیال حال حاضر و آینده.

گویی قراره عمر نوح کنم.

اونی که از ترس کار پیش رو،  تیلیک تیلیک می ترسه و هی به این و اون و صیت و نصیحت می کنه که بعدِ من فلان کار رو کنید و فلان کار رو نکنید،  کیه پس؟

دم خروسم ، حضرت عباسم رو به خنده ی قاه قاه انداخته.


نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه شنبه 2 اسفند 1399 ساعت 09:14

همه نصیحت هاتونو بیارین واسه ما تو وبلاگ بنویسین جان من کاری به کار پسرها نداشته باشین طفلیا همیجوری هم کلی اذیت می شن و استرس می کشن

با گوشی واقعا غریب و نامتعارفه برام
اما سعی می کنم تا سرپا شدنم،با گوشی سربزنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.