و باز من که رفتم یه عالمه کاموا خریدم که پتو ببافم برای اهل و عیال حال حاضر و آینده.
گویی قراره عمر نوح کنم.
اونی که از ترس کار پیش رو، تیلیک تیلیک می ترسه و هی به این و اون و صیت و نصیحت می کنه که بعدِ من فلان کار رو کنید و فلان کار رو نکنید، کیه پس؟
دم خروسم ، حضرت عباسم رو به خنده ی قاه قاه انداخته.
همه نصیحت هاتونو بیارین واسه ما تو وبلاگ بنویسین
جان من کاری به کار پسرها نداشته باشین طفلیا همیجوری هم کلی اذیت می شن و استرس می کشن
با گوشی واقعا غریب و نامتعارفه برام
اما سعی می کنم تا سرپا شدنم،با گوشی سربزنم