دلم برات تنگ میشه. نمی دونم این دلتنگی مال ترسه یا مال منطق. نمی دونم بهش میگن پیش بینی قبل از وقوع یا همه ش به همین بند اومدن نفسم از ترس مربوطه.
می خوام بگم که از همین الان دلم برات تنگ میشه. نگاهت که می کنم می گم: یعنی من دیگه نبینمت؟ بلافاصله هم خنده م می گیره که:فرض کنیم ترست واقعی بشه. خنگ خدا...تو دیگه دیدن ندیدن نخواهی داشت که.اینا مال بقیه ست که اینجا می مونن. نه تو.