پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بوی عیدی؟؟

تند تند و عجولانه کارهامو می کنم. خونه تر و تمیز شده. می ایستم به تماشای شیشه های براق و پرده های درخشان. بوی عید نمیاد. خبری از عید نیست. اما باید انجام می دادم که نمونه.دستهام به درد و گزگز افتاده. درد گردن و زانو هم مزید بر اینها.

محبورم؟ نه.اما خودمو مجبور کرده به انجامش.شاید اینطوری بهتر باشه.

ببینیم خدا چی می خواد برامون.

نظرات 1 + ارسال نظر
رها جمعه 24 بهمن 1399 ساعت 22:01

خوش به حالتون ای کاش منم اراده ی شما داشتم من همیشه میزارم روزای آخر اما خدا کنه کرونا بره دیگه خسته شدیم

هیچ وقت نخواهین که جای کسی باشین
هیچ وقت!
ما از دلیل عجله ی آدمها خبر نداریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.