تند تند و عجولانه کارهامو می کنم. خونه تر و تمیز شده. می ایستم به تماشای شیشه های براق و پرده های درخشان. بوی عید نمیاد. خبری از عید نیست. اما باید انجام می دادم که نمونه.دستهام به درد و گزگز افتاده. درد گردن و زانو هم مزید بر اینها.
محبورم؟ نه.اما خودمو مجبور کرده به انجامش.شاید اینطوری بهتر باشه.
ببینیم خدا چی می خواد برامون.
خوش به حالتون ای کاش منم اراده ی شما داشتم من همیشه میزارم روزای آخر
اما خدا کنه کرونا بره دیگه خسته شدیم
هیچ وقت نخواهین که جای کسی باشین
هیچ وقت!
ما از دلیل عجله ی آدمها خبر نداریم