پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اجازه میدی؟

توی این سوئیت یک پزشک زنان هست یک پزشک عمومی. بیماران دکتر زنان به مراتب بیشتر هستن.

خانومه پالتوی فوتر و شال موهر و کتونی نگین دار صورتی داشت. یک هارمونی قشنگ از صورتی .اخم هام توی هم بود. مغزم مشغول ظرفشویی با قوی ترین شوینده ها.دلم هم گازری پیل تن، مشغول شستن ملافه های چرک.

خانوم صورتی غر غر می کرد.منشی دخترک جوان پرحوصله ایه که به هر حرف مربوط و نامربوط می خندید.خانوم صورتی می گفت:

-شانس مایه! ببین ها. امروز چقدر شلوغه. گفتم یه دقیقه ای میرم تو، میام بیرون. فقط باید برگه هامو نشون بدم. این همه آدم. کی وقت من میشه؟ چرا اینقدر شلوغه؟

منشی ،خندان گفت:

-وقت شما ساعت دو بود. چرا یازده اومدی؟

-خب گفتم زود بیام که زود برم داخل.

-نمیشه که. هرکسی سروقت خودش باید بیاد.

-حالا نمیشه منو زود بفرستی؟ من فقط باید برگه نشون بدم؟

-چندتا بیمار وقتی دیگه هم همینجا نشستن که می خوان آزمایش نشون بدن.تازه شما سروقتت نیومدی.

نیمساعت بعد خانوم صورتی با صدای بلند گفت:

-این دوتا ( دکتر و خانومی که داخل مطب بود) دارن چیکار می کنن اون تو؟ نه. واقعا دارن چیکار می کنن اون تو؟ منم دکتر اومدم. منم رفتم تو. اما فورا اومدم بیرون. اینقدر طول ندادم. این دوتا اون تو دارن چیکار می کنن؟

منشی گفت: خانومه بارداره و تا لباسش رو مرتب کنه، تا دکتر صدای قلب ...

صدای قلب جنین توی سالن طنین انداخت.

خانوم صورتی گفت:

-ببین این سومین بارداری بود که فرستادی بره تو. تقصیر توئه همه ش. باید یک باردار بفرستی .سه تا خالی. باردارها میرن اون تو طول میدن. اول منو بفرست برم. من عجله دارم. بعد باردار بفرست.بااااید یه باردار بفرستی .سه تا خالی. منم اولین خالی ام. بفرست برم تو.

منشی دوباره یادآوری کرد که وقت شما ساعت دو هست. هنوز نزدیک سه ساعت تا وقت شما باقیه. این همه مریض اینجا نشسته که سروقت اومدن. نمی تونم بفرستمت تو. می تونی این همه مریض رو راضی کنی که اول تو بری؟

خانوم صورتی شروع کرد از باردارها و خالی ها کسب رضایت:

-شما اجازه میدی من اول برم:؟

-نه

و این ماجرا هی تکرار شد. هی تکرار شد.


ببینم از کجا معلوم که اون زن وحشی پشت پاراوان سونوگرافی و این زن مشنگ سالن انتظار خود من نباشم که دارم قضیه رو وارونه جلوه میدم و خواننده رو گمراه می کنم؟ هان؟

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه شنبه 4 بهمن 1399 ساعت 09:35

امکان نداره شما باشین ولی موندم واسه چیز به این بی ارزشی چه لزومی داره ادم این همه التماس کنه اخه اینایی که اینجوری التماس می کنن یهو می زنن یه کانال دیگه شروع می کنن یه جوری می شورن و پهنت می کنن که می مونی که اینکه تا یه دیقه پیش داشت التماس می کرد

درست میگین. واکنش بعدی این مدل شخصیت ها همینه که گفتین.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.