پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

اعدامیتم ص

برادرزاده ی ص تهدیدم کرد که منو لو میده و میگه من حرفای سیاسی می زنم تا بیان منو بگیرن ببرن.

دلیلش چیه؟

چون بهشون برخورده که من حرف از مهربونی و آدم بودن می زنم. تموم اینستای منو شخم زدن و هر عکسی رو تفسیر کردن که: از عکس این غوله، منظورت خواهرمه. اون مامانمه. اون بابامه. اونو به من گفتی. اونو به فلانی تیکه انداختی و .... که تو کج می نویسی ولی ما می فهمیم با مایی. که تو می خوای همه بفهمن داری به ما میگی. که پایین نوشته هات باید بنویسی مخاطب من  فلانی و فلانی و فلانی و فلانی  نیستن.گفتم ( گنبد و گلدسته سازی برادران فروردین بجز برادزاده های ص. ها؟ )

گفت: خبر نداری چه نقشه هایی برات دارم!


باس بیارم شون دم در این خونه که برن حکم اعدامم رو هم بگیرن

از من بعید بود. ولی  یه پا جنگجو شدم واسه خودم.

نظرات 1 + ارسال نظر
آرمناک .آرشا سه‌شنبه 30 دی 1399 ساعت 18:03

سلام وعرض ادب ...
وقت بخیر..
امان از این مردم ....

سلام
امان
امان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.