دیروز هم دم غروب حمله شروع شد. میگم حمله. خدایی حمله ست.
الان شرشر عرق و نرم نرمک خزیدن حس سرما توی قفسه سینه م شروع شده.
برم دوتا بافتنی روی هم بپوشم تا نمردم مثل دیشب.
جون دادما....جون دادم تا صبح.