پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پنیر

و من که دلم می خواهد زنگ بزنم و بگویم:

-مامان...دستور پنیرت چی بود؟ می خوام درست کنم

و بشنوم:

-اوووه چقدر بی هوش و حواسی تو دختر . صدبار بهت گفتم. یکبارم که با چشم خودت دیدی چطوری درست کردم. هنوز یاد نگرفتی؟

و بگویم:

-تا یادداشت نکنم یادم نمی مونه. هزار بار هم که بگی و جلوی چشمم درست کنی، حواسم دلش نمی خواد جمع بشه. بگو تا بنویسم. بعدا درست می کنم.

و بگویم پنیرت خیلی خوشمزه بوذ. خامه ای بود. دلچسب من بود.شوری و بی نمکی اش به اندازه بود. و بگویم : سیر نمیشم ازش. مخصوصا با نون روغنی گنبدجان.

و بگویی:

-دستپخت هیچ کس مثل من نمیشه.

و...



ای دل غافل!

ای دلی که دلت می خواهد زنگ بزنی و هزار تا چیز ازش بپرسی و یادداشت کنی و نگه داری برای روزهای مبادات، برای روزها و شبهایی که دلت می گیرد و بغض خفه ات می کند و گریه هم گم شده ازت و نیست که خالی ات کند.ای دلی که نمی فهمی یکی دو ماه دیگر می شود یکسال که کسی آنور خط نیست.کسی جوابت را نخواهد داد و پنیرهای خانگی خامه ای ات تا ابد در ذهنت درست نشده خواهد ماند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.