قصد انجام کاری رو دارم. انجامش یعنی تموم کردنش. یعنی یکسره کردنش. یعنی بریدن ریسمان نخ نخ شده ی امیدش. یعنی یکدله شدنش. یعنی بریدن و کندن .
می دونم دردها خواهم کشید. می دونم زخمی و خونریز روی زمین خواهم خزید، می دونم بسیار بارها پشیمون و پریشون خواهم شد.اما لازمه که همچین کاری کنم.
ده - پونزده روزه که دارم روزسماری می کنم تا این روز برسه. تا انجامش بدم. تا تمومش کنم. تا به خودم برای ورود به دنیای دردهای بی درمان و پریشانی های بی سامان خوش آمد بگم.
کناری ایستادن بهتر از راه رفتن روی لبه ی نامطمئن دیوار نازک خیاله.خیالی که مال من هست.خیالی که مال من نیست.
شب یلدا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
شب یلدا مبارک
یلدا مبارک

ممنون از مهرتون