پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دریا ، آسمان ...

باید خیلی وقت پیش تر می نوشتم. باید.

آنقدر مشغله ریخته سرم که خودم را هیچ جا پیدا نمی کنم.

یک توضیح برایت می گذارم و چند روز بعد می بینم بالکل از آنجا رفته ای.و لابد پیام مرا نخوانده ای. توضیحم به چه دردی می خورد.

عادت این سال های اخیر است که دیگر توضیحی نمی دهم. چون فکر می کنم کسی که فکری توی سرش است با توضیح من تغییر نخواهد کرد. پس توضیحم کار بیهوده ای ست. اما توضیح دادم. شاید توضیحم مقبول نیفتاده.

حتی اگر رفته باشی مولود دریا و آسمان، از دل من، از خاطر من، از یاد من ،رفتنی نیستی. مهر این چند ساله را، مهربانی این چندساله را، دوستی این چند ساله را، بعنوان یکی از شیرین ترین خاطرات زمین با خودم خواهم داشت. دوستت خواهم داشت. دوستت خواهم داشت.فراموش نخواهم کرد دریایی بودنت را، آسمان بودنت را، آبی بودنت را.

و انگشت اتهام من به سمت عشق است. عشق آتش زد به جهان. به جهان. به جهان.

اگر بخشیدنی ام برای حرفهای تلخم، برای تلنگرهام، برای فضولی در عشق، برای بزرگتری کردن( بخوان مادربزرگی کردن) ، ببخشم.


نظرات 2 + ارسال نظر
زرین سه‌شنبه 25 آذر 1399 ساعت 13:54

منم دارم از فضولی میمیرم

اعظم یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 01:09

از فضولی دیوار رو دارم گاز می‌گیرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.