پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کشف

پرینت کتاب رو داده بودم بخونه. برای خودم پرینت گرفته بودم که بازنویسیش روی کاغذ برام راحت تر باشه  از فضای  word . دو سه صفحه ی اول چیزی شبیه طرح دارم همیشه. در قالب جمله هایی که داستانک های شخصیت ها رو بگه. کاملا شخصی و برای خودمه. موقع پرینت ، اینها هم اشتباها چاپ شده بود.

بهش گفتم قصه رو بخون. این چند صفحه رو نخون. بعد از تموم شدنش اگه دوست داشتی اینا رو هم بخون. اما قبل از خوندن کل داستان اصلا سراغ اینا نرو.

بعد که خوندش گفت: چرا گفتی اول اونا رو نخونم. اتفاقا اگه خونده بودم توی داستان اینقدر زور نمی زدم که بفهمم کی به کیه و چی به چیه. از اول می دونستم.بعد با خیال راحت می خوندمش.


فکر کردم: پس کشف داستان چی؟ پس لذت کشف داستان چی؟ پس پله پله پیش رفتن با ذهن نویسنده برای رسیدن به دنیای آدمهای قصه چی؟ پس اون شیرینی فهمیدن کی به کیه و چی به چیه در انتهای داستان چی؟


فکر کردم: چقدر با هم فرق داریم. چقدر تنوع هست توی روحیات. چقدر تفاوت هست توی خواستن و رسیدن ها. بعضیا می خوان خودشون کشف کنن و دریافت کنن و برسن. بعضیا آماده و لقمه گرفته می طلبن.

همینه خوب.

اگه همه شبیه هم بودیم که ...

نظرات 2 + ارسال نظر
اعظم دوشنبه 10 آذر 1399 ساعت 14:28

اینجا امکانات خیلی محدود هست

اعظم یکشنبه 9 آذر 1399 ساعت 15:03

چه کیفی میده، قبل چاپ خوندن بازم حسودیم شد

شکلک دست روی چشم گذاشتن نداریم اینجا؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.