پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ناقل

یه جوری با شتاب برای نوشتن اینجا میام که انگار ممکنه هر نوشته آخرین نوشته م باشه. این روزها کانال  و اینستا رو محرم نمی دونم. بس که فضول باجی سرک می کشن توش. اینجا هم که یه فضول بزرررررررررررررررررگ دارم. که البته این یکی محرمهسلام فرمانده


ده دوازده روز قبل رفتیم دکتر .نیاز بود وضعیت دوباره چک بشه تا مطمئن بشیم اون فاکتور بالارفته بخاطر استرس بالا رفته یا نه و کنترل شده با دارو یا نه. توی هفته قبل دکتر نبود و مطب تعطیل بود. دیشب که رفتیم مطب حسابی شلوغ و دلهره م حسابی رو به فزونی از ترس فرد بیماری که مبادا مبتلا یا ناقل باشه. بعد از چهل و پنج دقیقه رفتیم داخل و هنوز ننشسته دکتر گفت: کی اومده بودین؟ گفتیم دوهفته قبل. گفت بله دقیقا از همون وقتی من کرونا گرفتم و رفتم خونه خوابیدم. دکتر آشنای چندساله ست و برای مشکلات عمومی سراغ ایشون میریم. شروع کرد به تعریف که خودم گرفتم و دوهفته خونه بودم و الان خانومم مبتلا شده و توی خونه ست.

 و فشار گرفت و وزن کرد و توی فاصله ی یک متری حرف زد و حرف زد.

و من روی ویبره که: مرد حسابی تو الان ناقل به حساب میای. نباید می اومدی مطب. نباید مریض ویزیت کنی. هرکی وارد اینجا میشه خواهی نخواهی بخاطر یک بیماری ، ولو سرماخوردگی جزیی، سیستم ایمنی بدنش مختل هست. تو رسما به فنا میدیش با ویروس کرونایی که ناقلش هستی. تو که دکتری نباید بیشتر از آدمهای دیگه رعایت کنی واقعا؟

القصه تا دوهفته با هر خارش گلو و سوزش ریه و آبریزش بینی و بدن دردی باید هی بگم( کرونا...کرونا...کرونا...). از همین امروز هم شروع کردم به ذکر مصیبت.

نظرات 3 + ارسال نظر
اعظم شنبه 8 آذر 1399 ساعت 14:57

آرمناک.آرشا جمعه 7 آذر 1399 ساعت 11:04

سلام ...
هوووو...
ای ترسو ...
زود ذکر مصیبت...

به قول سریال وضعیت سفید ....
ببین منو ...
قوی باش .. قوی باش... قوی ...

سلام

از لحن کلامت یاد روزهای اون سایت مزخرف افتادم که چه دوستی های خوبی اونجا شکل گرفت و آخرش چطوری ازش زده شدم.

زنده باشی دوست قدیمی.

سعی می کنم قوی باشم. ممنون

اعظم پنج‌شنبه 6 آذر 1399 ساعت 23:39

عجب دکتر بی‌فکری
تحریمش کنید

والله بارها و بارها همین تصمیمو گرفتیم. ولی بازم میریم مطبش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.