پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

با نوشابه اضافه

تقریبا همه با این خانومه حرف زدن که چون همسایه ی روبرویی هستی و می تونی بری و بیای ، شرایطت برای ما خوبه که پرستار سالمندمون باشی. بیا و قبول کن که پوشک عوض کنی و شبا هم دوخط در میون اینجا بخوابی.با بچه هات بیا بخواب. و به همه گفته نه. گفتن حقوقت رو دوبرابر می دیم و خورد و خوراکت همینجا و راحت باش. فقط حواست باشه که سالمند یه وقت از روی تخت نیفته. روی تخت روی بدن خودش نیفته.  گاز رو روشن نذاره. آب رو باز نذازه. خودشو نسوزونه. خونه آتیش نگیره ( در شرایطی که بهتر بشه و بتونه از روی تخت بلند بشه و راه بیفته توی خونه) و ...

دیشب من هم گفتم باهاش حرف بزنم بلکه فرجی شد.

میگه اونی که شبها میاد می خوابه همچنان بیاد بخوابه. در طول روز هم هرکی میاد برای تعویض پوشک ( سه نفریم که فعلا داریم انجام میدیم) همچنان بیاد عوض کنه.تو هم بیا درس بده به بچه هام، چون من بخوام معلم بگیرم برای هر درس باید سه تومن بدم. منم که مثل هرروز سرمی زنم. بهش. همین.


نفهمیدم اون حقوق اضافه رو برای خر کردن من وبقیه می خواد یا برای خوشگلی خودش!!!

خلاصه که...


مرکز خدماتی هم برای فرستادن پرستار شبانه روزی ده روزه سرکار گذاشته مون. هی امروز میفرستتیم. فردا می فرستیم.  از کرج و تهران هم بخوان بیان از دوبرابر حقوق ما بیشتر می خوان. فعلا باید همین زن رو روی چشم مون بذاریم.

چه خوب که همه چیز رو نمیشه گفت. چه خوب!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.