پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کشتن عمه خانم

پسر جوان که تمام عمر نزد عمه خانمش بزرگ شده در حرکتی ناگهانی او را می کشد .ظهر سراغ کشیش می رود و به قتل اعتراف می کند و در هر فرصتی با صدای بلند در مهمانی و خیابان و معاشقه و ... اعلام می کند که قاتل است.

روایت خونسرد و  بی تفاوت تکه تکه کردن پیرزن چنان دهشتناک است که عرق سرد بر تیره ی پشت خواننده می نشاند. راه های از بین بردن قطعات بدن در بخاری، رودخانه و قفس حیوانات با بی رحمی مطلق ، بی پشیمانی و کابوس، قاتلی بی برنامه را نشان می دهد که تعجب و حیرت خواننده را بیشتر از نفرت و اشمئزاز به او برانگیخته می کند.

جهان سیاه و تلخی که نویسنده از لهستان پس از جنگ در آن زندگی می کند ، در جملات و اعمال بی رحمانه ی کاراکتر قصه نمود واضحی دارد.( آزاد شدم) ( من قاتلم).

در مقدمه ی کتاب یوریک را با راسکلنیکوفِ جنایت و مکافات مقایسه کرده اند.در صورتی که این دو کاریکاتور هم باشند، این مساله قابل قبول است. راسکلنیکوف پس از قتل پیرزن مدام درگیر کابوس و واگویه و تب و رعشه است و یوریک با طنزی سیاه روی وان حاوی قطعات جسد، تخته ای می گذارد و روی تخته را پر از گلدان می کند. به مادربزرگ و عمه ی دیگرش توضیحی کودکانه می دهد و از گیرافتادن نمی ترسد. به دخترهایی که سرراهش قرار می گیرند، اعتراف می کند و  منتظر است او را لو بدهند و دختران برخلاف درخواست یوریک و انتظار خواننده او را مرشد می بینند و همراه و همدل و مریدش می شوند. یوریک مکافات و پریشانی ندارد، بیشتر کلافه است که قطعات عمه را چطور از سر واکند که تمام شوند.تمایلش به گیرافتادن بیمارگونه است اما در نهایت هیچ کس دست به این کار نمی زند.

کشتن عمه خانم

آندری بورسا

نشرآموت

-ترجیحم حضور زنده و واقعی عمه در صفحه ی آخر کتاب و پریشان گویی کل کتاب از قتل و قطعه قطعه شدنش با اره و چاقو و تبر است.

-صحنه های تکه تکه کردن آنقدر قوی و زنده نوشته شده که تاب خواندن کامل نیاوردم. چندبار کتاب را بستم.

-عکس روی جلد تا وقتی از محتوای کتاب سردرنیاوردی ، بامزه و کارتونی ست، و بعد از اطلاع، ترسناک و مخوف!

-خوشخوان و روان و تصویری است.

-تاثیر جنگ بر روان مردم، سنگدل و سخت شدن آدمها، خو گرفتن با بو و رنگ خون، بی اهمیت شدن نسبت به مرگ و زندگی دیگران ، حتی نزدیکترین آدم به خودت، شاید مضمونی ست که نویسنده خواسته در متن داستان پررنگ و نمایان کند. و البته بسیار موفق بوده.

-نگاه خصمانه ی مردم درون اتوبوس به چوب اسکی های یوریک از لحاظ غلبه ی فقر و تهیدستی بر مردم جامعه، کاملا قابل درک و تحلیل است.



کشتن عمه خانم

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.