پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

نجات

من صدای درماندگی رو می شناسم. صدای بی چارگی رو می شناسم. صدای خدایا حالا چی میشه رو می شناسم. صدای فقط تموم بشه...هرچی که شد رو می شناسم.

صدات ته گلوی خشک شده ت گیر کرده و درنمیاد. یه عالمه حرف داری و نمی تونی لب از لب بجنبونی. یه عالم بغض داری و وقتی برای گریه نداری. فقط دلت می خواد این روزهای سردرگمی و پریشونی تموم بشن.

صدای دوستم پر از همه ی اینها بود. وقتی گفت پروانه دعا کن. وقتی گفت از دست هیچ کسی کاری برنمیاد. وقتی گفت نمیدونم..نمیدونم...خیلی خسته ام. خیلی خسته ام.

خدا کنه که همه چی خوب تموم بشه. خدا کنه که آشیونه ی دوستم مثل قبل چهارنفره باقی بمونه. خدا کنه همسرش برگرده خونه و هرروز ، روزی ده بار بگه: آی سی یو عجب جای مزخرفیه. خوب شد ازش نجات پیدا کردم.

دیشب وقتی آمار خانواده و اقوامش رو می داد که مبتلا به کرونا شدن، ته اسم بعضیاشون می گفت: تازه نجات پیدا کرده. دوهفته قبل نجات پیدا کرده.  تعبیرش از درمان و رها شدن از چنگال کرونا، نجات پیدا کردن بود.

خدا کنه همسرش نجات پیدا کنه.

آمین.

نظرات 1 + ارسال نظر
پاندا شنبه 10 آبان 1399 ساعت 18:19 http://Panda-days.blogsky.com


آمین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.